چهار سال پیش در چنین روزهایی، استقلال مشغول بازی برگشت خود با اف.سی. سئول کره جنوبی به شکلی پرشکوه در مرحله نیمه نهایی لیگ فوتبال قهرمانان آسیا بود. یک نتیجه نه چندان ناامیدکننده در دیدار رفت سبب شده بود آبیها در صورت پیروزی در تهران حذف حریف پرقدرت خود را به تصویر بکشند و برای اولین بار از سال 1999 به بعد به فینال این مسابقات برسند. آن نتیجه بدست نیامد و اف.سی. سئول با مهاجم «زلاتان» وارش زهر لازم را در دقایق حساس بر پیکر استقلال وارد و این تیم را حذف کرد و خودش فینالیست شد. در آن زمان رسم کنونی که تیمهای غرب و شرق قاره قبل از فینال با یکدیگر برخورد نمیکنند، برقرار نبود و آبیهای تهرانی در مرحله یک چهارم نهایی، یک شرق آسیایی دیگر همچون بوریرام تایلند را حذف کرده بودند
تیمی سرشار از نامداران
امیر قلعهنویی آن سال تیمش را سرشار از مهرههای ملیپوش کرده بود و حتی روی نیمکت آن تیم نیز نفراتی مینشستند که سابقه بازی در
تیم ملی را داشتند. ژنرال که میدانست فقط با مهرههای دارای تجربه بالای بینالمللی به نتیجه میرسد حتی پژمان نوری را هم از ملوان جذب کرده بود و همه تلاشش را کرد تا به منتقدانش که بارها و بارها گفته بودند سقف و مرز موفقیتهای او «داخلی» است و او در عرصههای «بینالمللی» کارایی ندارد، خلاف این را ثابت کند. مهم این بود که استقلال با آن تیم و عزم و انسجام به جمع 4 تیم برتر قاره رسید و اگر قدری اقبال خوشتر داشت شاید فینالیست هم میشد. هیچکس آن واقعه را یک موفقیت بزرگ تلقی نکرد زیرا سقف توقعات موجود از آبیها بسیار بالا بود.
این است شرط ابقا
امروز اما در طلیعه پاییز 1396 اوضاع استقلال چنان خراب شده که فرار از ته
جدول لیگ داخلی را موفقیتی بزرگ برای خود میانگارد و شرط ابقای سرمربی لرزان و ناموفق خود را چنین دستاوری قرار داده است. از مهرههای آن سال استقلال هنوز نظایر خسرو حیدری، پژمان منتظری، سیدمهدی رحمتی و
مجتبی جباری در ترکیب این تیم حاضرند اما هرچه به تیم فعلی بیشتر نگاه میاندازیم کمتر نشانی از جبروت گذشته در آن مییابید. بدون احتساب بازی شب پیش استقلال برابر ذوبآهن در تهران، آبیها در شش دیدارشان در
لیگ برتر 97-1396 فقط یک گل زده و تنها یک برد کسب کرده و به رده ما قبل آخر جدول سقوط کرده بودند و 6 بار دروازهشان به روی رقبا گشوده شده بود. هر دو دیدار قبلی آبیها چه مسابقه خانگی مقابل پدیده و چه بازی دور از خانه مقابل
پارس جنوبی جم با نتیجه 2 بر صفر به نفع رقبا تمام شده و زندگی برایشان هر چه تاریکتر گشته بود و مهلتگذاری سران باشگاه برای سرمربی و انتخابهای فنی و انضباطی
علیرضا منصوریان و فرار برخی از مسوولیتهای خویش، به بنبست دوشنبه شب در برنامه تلویزیونی «نود» منتهی شده. شبی که به اعتقاد اکثر آبیها یکی از بدترین اتفاقات تاریخ حیات 70 و چند ساله آنان را رقم زد و دوران خاکستری آنها را تیرهتر کرد.
کدام بدتر بودهاند؟
روزگاری عدهای سقوط استقلال به دسته سوم لیگ کشور را که در اوایل دهه 1370 حادث شد بدترین اتفاق تاریخ این باشگاه میدانستند و برخی نیز به شکست معروف و شش گله مقابل
پرسپولیس (1352) به عنوان پایینترین دوران حیات آبیها اشاره میکردند. متاسفانه مسایلی که در دو فصل اخیر و به ویژه فصل جاری در استقلال روی داده و شامل یک شکست 6 تایی دیگر مقابل العین امارات هم شده، از آن حوادث بسیار تلختر بوده و اثر ویرانکننده بیشتری داشته است و رودررو ایستادن برخی مدیران این باشگاه و ارتباط عجیب آنها با سرمربی که بعد از یک سال و نیم کار در این باشگاه هنوز معلوم نیست روش کار و تاکتیکهای دلخواهش چیست، استقلال را به شرایط کنونیاش رسانده است.
آن قهرمانیهای کم خرج
خیلیها میپرسند چه بر سر تیمی آمد که در سالهای 1970 و 1990 میلادی با ساز و برگهایی بسیار کمتر و با بودجههایی بدوی و اندک قهرمان آسیا شد و چرا آن تیم اینک با بودجهای بالای 20 میلیارد هم نتیجه نمیگیرد اما نگاهی ولو سطحی به روش کار استقلال در
زمین و متدهای مدیریت باشگاه در سالهای اخیر ثابت میکند اشتباهات و لغزشهای روی داده طی این مدت بیش از حد و محصول عملکرد افرادی بوده که به رغم اثبات ضعفهایشان همیشه راه نجاتی یافتهاند و وقتی هم که رفتهاند، جانشینشان چیزی بهتر از آنها نبوده است.
انگار یک قرن گذشته است
از دوران پرشکوه بازی برابر اف.سی.سئول انگار یک قرن گذشته است و آبیها به جای نگاه به آسیا در پی راهحلی عاجل و موقتی برای دوری جستن از ته جدول لیگ داخلی هستند و حتی گلزنی صرف هم برایشان یک توفیق فوقالعاده نشان میدهد. مسوولیت ناپذیری ایراد بزرگ سالهای اخیر استقلال بوده و این عارضه هنوز در پیکر این باشگاه حس میشود و تا چنین است، یک
درمان دائمی بر دردهای کلان باشگاه متصور نخواهد بود و هر درمانی هم موقتی و زودگذر جلوه خواهد کرد..