منصور قاسمی؛ در روانشناسی و علوم رفتاری چنین میگویند که نمیشود از روی ظاهر افراد؛ به باطن آنها پی برد، اما در ورزش چنین نیست.
ورزشکار برای مردم به عنوان یک الگوی عمومی، قابل دسترس و ارزشمند محسوب میشود. جوانان با نگاه کردن به ظاهر ورزشکاران؛ تلاش میکنند خودشان را به شکل و قیافه آنها در آورند و با مطالعه زندگی و رفتار آنها، نوع رفتار و زندگی آن ها را در پیش بگیرند.
همانطور که بسیاری از نوجوانان و جوانان این مرز و بوم، به هنرپیشههای زن و مرد تحت عنوان یک نمونه و الگوی موفق زندگی و هنر و پیشرفت و مشهور شدن نگاه میکنند؛ به همان ترتیب به ورزشکاران نیز چنین نگاهی دارند.
مثلاً یک فوتبالیست برجسته و مشهور؛ یک کشتیگیر، والیبالیست، وزنهبردار، رزمیکار یا شناگر و غیره، وقتی که موی سرش را چنان بلند می کند، آن را می بافند، اطراف سرش را می تراشد و روی دست ها و بازوهایش تتو میزند، در هنگام ورزش از الفاظ رکیک استفاده میکند و یا در روابط اجتماعی، خطا میکند مرتکب لغزش میشود، این اخلاق و رفتار را که همه ظاهری است و مردم هم به شکل ظاهر و هم باطن به او نگاه میکنند و برداشت شان این است که "از کوزه همان برون تراود که در اوست"!
پس ظاهر ورزشکار را باطن او به حساب می آورند و آنچه را که با چشم سر می بینند، ممکن است در مخیله و ذهن خود به پردازش برسانند و طور دیگری بر روی ورزشکار؛ حساب کنند.
بنابراین کسی که مشهور است و نوجوان و جوان تنها میتواند ظاهری از او را ببیند؛ قطعاً این ظاهر را در ظاهر خود، تکرار و در باطن نیز همان کار را میکند که تصور میکند ورزشکار انجام می دهد.
الگو پذیری، تقلید و رهروی از ظاهر و باطن و کردار و رفتار ورزشکاران توسط گروه عمدهای از نوجوانان و جوانان؛ نقش و جایگاه نوع ورزشکار را حساس و مسئولیت آن را بسیار بالاتر می برد.