بزرگترین حسن پیروزیهای متوالی استقلال در طول یک ماه گذشته این بود که توضیحات و توجیهات تکراری علیرضا منصوریان را در مورد ناکامیهای تیمش نمیشنیدیم! سرمربی آبیها در طول لیگ شانزدهم بعد از هر توقف یا شکست استقلال مطالب عجیبی به زبان آورده که نهتنها عمدتا مبنای منطقی نداشت، بلکه باعث آزار و اذیت هواداران دقیق و باریکبین فوتبال در ایران میشد. بعد از اوجگیری استقلال در طول یک ماه گذشته، خود به خود بساط این مصاحبهها هم برچیده شد و «داش علی» در مورد خودش و رویاهایش حرف زد. حالا اما استقلال دوباره باخته و متاسفانه این بار شکست آنها در یک میدان بینالمللی رقم خورده است. همین هم کافی بود تا دوباره منصوریان دست به تکرار مکررات بزند و این بار جوانی و کمتجربگی تیمش را عامل ناکامی بخواند.
شاید برای بخشی از هواداران سطحینگر، کمسال و هیجانزده فوتبال پروژه جوانگرایی استقلال نوعی ابداع شجاعانه از طرف شخص منصوریان قلمداد شود، اما آنهایی که عمیقتر به ماجراها نگاه میکنند خوب میدانند که سرمربی آبیها ناچار شد رو به این جریان بیاورد. نه خریدهای ابتدای فصل و نه صیدهای بین دو نیمفصل استقلال هیچ نشانی از اعتماد منصوریان به جوانان نداشت. او با باور اینکه «تیم بزرگ ستاره بزرگ میخواهد»، پای بازیکنان اسم و رسمدار زیادی را به استقلال باز کرد و تا لحظه آخر هم به آنها تکیه داد. هنوز فراموش نکردهایم این مربی چطور حاضر نمیشد رضایتنامه بختیار رحمانی را برای جدایی صادر کند. منصوریان درست در روزی تصمیم به خرق عادت و استفاده از جوانان گرفت که خودش در یک قدمی اخراج قرار داشت. شاید مناسبترین تعبیر این باشد که او مجبور شد جوانها را به میدان بفرستد، اما همین «جبر» در نهایت علیمنصور را رستگار کرد.
چه بسا بیشتر از هر ترفند فنی و هر تمرین و تاکتیکی، این انگیزه و عطش بازیکنان جوان استقلال بود که در این مدت کار را برای این تیم درآورد. استقلال میبرد، چون بازیکنانش بیتاب موفقیت بودند. علیمنصور خودش را روی دوش همین ستارهها بالا کشید و نگه داشت. آن روزها که السد و پرسپولیس را میبردند، حرف چندانی از جنگنجویی این جوانها نبود و فقط راجعبه «آنالیزها» صحبت میشد، اما حالا بحث کمتجربگی بازیکنان جوان مطرح میشود! کاش علیرضا منصوریان که هرگز در این فصل مسوولیت هیچ شکستی را نپذیرفت، اینقدر ساده به جوانهایش یورش نمیبرد و گناه باخت به الاهلی را گردن آنها نمیانداخت. اتفاقا اینجور مواقع است که یک مربی باید پشت بازیکنش بایستد. نمیشود فقط خوبیهای داشتن تیم جوان را خواست و از بدیهایش اعلام برائت کرد. «شور» و «شر» جوانی، همیشه همراه هم هستند و بعید است بتوان فقط یک بخش از آن را انتخاب کرد!