منصوریان شاهد حضور مهاجمی نظیر کاوه رضایی در تیمش بود که بیش از آنکه دوست داشته باشد گل بزند گلسازی می کند و به شدت از حس بالای مسئولیت پذیری برخوردار است. سرمربی استقلال تصمیم داشت شهباززاده که یک مهاجم نوک کلاسیک محسوب می شود را وارد ترکیب
استقلال کند و همزمان در کنار رضایی از او در تیمش استفاده کند.
این روش چند برابر قدرت هجومی استقلال را افزایش می داد. استقلال در حقیقیت می توانست همزمان دو مهاجم در ترکیب خود داشته باشد. یکی از آنها به عنوان مهاجم نوک کلاسیک موقعیت ها را تمام کند و دیگری علاوه بر گلزنی مهاجم نوک را در موقعیت گلزنی قرار دهد. درست مانند روشی که در
تیم ملی درباره سردار آزمون و مهدی طارمی اجرا می شود. با وجود اینکه سردار مهاجم نوک است و طارمی مهاجم سایه اما آزمون تنها یک گل بیشتر از طارمی در
مقدماتی جام جهانی به ثمر رسانده است. در این روش مهاجم سایه آزادی بیشتری پیدا می کند و می تواند یک گلزن قهار هم باشد.
این روشی بود که منصوریان در استقلال در قبال کاوه رضایی و سجاد شهباززاده پیش بینی کرده بود. هر چند رویایی بود که نقش بر آب شد چرا که استقلال کاوه رضایی را از دست داد.