1- انگار آماده باشی جام را بالای سر ببری، درست در آخرین لحظات صدایی اکو بیاید روبانهای مونیخ را پاره کنید روبانهای یونایتد را بزنید. حکایتِ برتری روانی برانکو هم آنجا که گفت: «بازیکن هایم هر زمان از اردو می آیند چاق هستند و نا آماده» از دست رفت. مساله یک اردو نبود. مساله یک بازی بسیار دوستانه هم نبود. مساله ساختاری بود که با کمکِ مربیان و همبستگیشان با همین اردوها شکل گرفته بود. با همین اعتمادها، ارزشها، با همین ذهنیتی که کی روش در بازیکنهای جوان بوجود آورده بود. مساله اعتراض برانکو و انتقادهای درست و غلطش هم نبود. همانطور که در بخشهایی هم حق با برانکو بود. اما مساله مهمتر آنجا بود که گفت بازیکنهایم هرزمان از اردو می آیند چاق هستند و ناآماده. کیروش هم مطابقِ میلِ برانکو، همانطور که پروفسور میخواست ملیپوشانِ پرسپولیس را قبل از ناآمادگی و اضافه شدنِ گرمهای چربی تحویلِ برانکو داد.
2- مقولهای است به نام «قواعد بازی». حتی در جنگِ ملتها هم ساعتی آتش بس اعلام میشود تا طرفین اجسادِ دوستان و هموطنانشان را جمع آوری کنند و سپس دوباره شروع به کشتار و قتل عام بزنند. خیلی کم پیش آمده در جنگ هم این قاعده بشکند. یا حتی دزدهای دریایی هم قواعد بازی دارند. دزد دریایی حق ندارد از دزد دریایی دیگر غارت کند. پایبندی در این قاعده هم برگرفته از تاریخ است. خیلی ساده یعنی هرچقدر هم کریه باشی، حتی در یک جنگ نابرابر هم باشی باید به قواعدِ آن پایبند باشی. این قاعده در درگیری مربیان محبوب ایران دو جا لگدمال شد. یک جا که برانکو باتلاق را ندید و سوریه جنگ زده را پتک کرد؛ دومی جایی که گفت بازیکنهای من پس از هر اردو چاق برمیگردند و ناآماده. ناگفته نماند برانکو پیشتر حساسیتش به چاقی را عنوان کرده بود. زمانی که شایعه انتقالِ رونالدینیهو به پرسپولیس شد مصاحبهای کوتاه از برانکو روی خروجیها قرار گرفت: «چاق است و گران.نمیخوامش».
3- هر انتقادی که برانکو کرد جز مطرح کردنِ این دو موضوع قابل قبول بود. جای بحث و گفتگو داشت. جای تبادل نظر و جلسات داشت. جای حل و فصل شدن هم داشت. درست همانندِ همه انتقاداتی که برانکو کرد و در پارهای هم حق با وی بود. اما این دو نکته که برانکو گفت دیگر خارج از قاعده بازی بود. همه ی انتقاداتِ درستش را هم با همین دو موضوع به سایه برد. خواسته یا ناخواسته برانکو قاعده بازی را شکست. اما کیروش نه تنها جوابی غیرمنطقی نداد و داد و بیداد نکرد بلکه مطابقِ میلِ برانکو، بدونِ آنکه مانع نتیجه گیری برانکو شود بازیکنهای پرسپولیس را برگرداند تا خدای نکرده نه از تاکتیک های برترِ برانکو جابمانند و نه چاق شوند تا خدای نکرده برانکو بگوید: «فرزندانم چاق هستید و ناآماده. نمیخوامتان». مقوله باتلاق و چاقی را جای هرگونه تحلیل و تفسیر میسیپارم به وجدانهای بیدار و مردمی که جدا از تعصبِ هواداری درکِ مناسبی از این قضیه دارند.
4- آن اتفاقی که نباید بیفتد افتاد. سه رکن و شخصیتِ اصلی که میتوانستند برانکو را در این امر جانانه حمایت کنند نسبتاً حق را به کیروش دادند. رییس فدراسیون فوتبال مهدی تاج، مدیریت باشگاه طاهری، اسطوره باشگاه علی پروین. این آخری در لفافه حق را به هر دو داد. شاید آن لحظه که خبر آورده بودند هفت ملی پوش عازمِ تهران هستند برانکو اگر میدانست از دلِ این پیامد چه چیزی میآید هرگز آنگونه در تمرین قهقهه نمیزد. اما حقیقت اینجاست قاعده بازی بهم خورد. اردوی امارات هم برهم خورد. رابطه برانکو با تیم ملی هم بهم خورد. و شاید رابطه ملیپوشان هم با برانکو بهم خورد. پس حالا که قاعدههای بازی شکسته باید انتظارِ هر اتفاقی را داشت. «اگر» جلسه ای تشکیل شد و مربیان دور هم نشستند، «اگر» کیروش و برانکو دورِ یک میز نشستند، «اگر» از طرف پروفسور کلی سوال مطرح شد بهتر است برانکو انتظارش را داشته باشد که شاید کیروش شانههایش را کمی بدهد بالا و خیلی آرام بگوید: «چون استیک نیم پز دوست دارم با آب پرتقال» و گند بزند به ته ماندههای هر قاعده. همانی که برانکو میخواست شده است. دیگر جلسه و آشتیکنان نیازی نیست. این برانکو و هشتگ ها؛ این برانکو و ملیپوشان.
5- این جنگ نابرابر نیاز به هوادار و هیاهو ندارد. نیاز به عذرخواهی و توهین هم ندارد. همه چیز شفاف است و دیگر بیش از این تحلیل و تفسیر هم نمیخواهد. برانکو با استقاده از جایگاه و محبوبیتی که داشت اقلیتی از هواداران را مقابلِ تیم ملی کشورشان خواسته یا ناخواسته به صف کرد. استدلالی همچون «چاقی و ناآماده بودن» را هم مطرح کرد و به آن آرزویی که برای تحققِ یک رویا داشت رسید. هفت ملی پوش را از پیراهنِ مقدس کشورشان جدا کرد و شاید تیم ملی را از هفت بازیکنِ شیک خالی. به هرحال همانطور که برانکو میخواست شد. نه دیگر خبری از کیلو کیلو چربی های اضافی است، نه دیگر خبری از ناآماده بودنِ ملی پوشان. نه خبری از اردوهای اضافی است نه خبری از برنزه کردن. همانطور شد که برانکو میخواست.