روزی عادل فردوسیپور اصرار داشت نفت تهران به اراک منتقل نشود، اصرار آن روزها تحسینبرانگیز بود چون «نیت سیاسی» پشت تصمیم مدیران بود. پشتپرده با هم کنار آمده بودند و میخواستند برای اراک اعتبار بخرند. آن روز برنامه ٩٠ قهرمان بود.
امروز که نفت به این نگونبختی رسیده، هیچکس به برنامه ٩٠ و عادل فردوسیپور حرفی نمیزند. انتقاد نمیکند. نفت پارسال در آستانه انتقال به انزلی بود. همه کارها و قول و قرارها انجام شده بود. قرار بود امتیاز باشگاه به ملوان انزلی برسد و تیم دسته اول آنها نقش آکادمی برای باشگاه لیگ برتر داشته باشد.
تصمیم هم فوتبالی گرفته شده بود و سیاسیون هم خبر نداشتند. برنامه ٩٠ بازهم به میدان آمد و اینبار با تهدید مهدی تاج، او را از این کار منصرف کرد. باشگاه در تهران ماند و به خریداری واگذار شد که نه نام دارد و نه نشان. برای فردوسیپور و برنامه ٩٠ هم مهم نبود «که» هستند و قرار است «چه» کنند.
نمایش تمام شد و باشگاهی ماند که «هیچ» نداشت. تضمینی از آنها گرفته نشد و جماعتی طلبکار صف کشیدند. چرا پیگیریها در مرحله عدم انتقال باقی ماند؟ از همه مهمتر چرا فوتبال به فوتبالیها سپرده نشد؟ نفت در جامحذفی قهرمان شد اما روزی نبود که علی دایی از شرایط گله نکند و بازیکنان اعتصاب نکنند.
فریادهای بازیکنان سابق باشگاه، حمله مربی سابق باشگاه به سازمان لیگ و درگیری خونین، نمایی کوچک از وضعیت بغرنج باشگاهی است که همه ما بهصرف «موضع برنامه ٩٠» سکوت کردیم. مقصر ما هستیم.
از رسانه که موضع نگرفت تا رییس فدراسیون فوتبال ایران که قولش را به مدیران ملوان داد اما باشگاه را به فرد دیگری واگذار کرد. این بیثباتیها و افتوخیزها نشان میدهد ما برنامه مشخصی در فوتبال نداریم. چشمهایمان را نبندیم و شفافسازی کنیم.