با این وجود پرسپولیسیها هنوز امیدوارند تیمشان غروب شنبه در بازی برگشت در ورزشگاه آزادی بتواند کاری که در این فصل لیگ قهرمانان چند بار انجام دتاده باز هم تکرار کند و با بازگشتی شگفت انگیز قهرمان آسیا شود. این بهترین اتفاقی است که میتواند برای هواداران پرسپولیس بیفتد. آنها به رغم اینکه بلیت مسابقه فینال بسیار گران شده است دیروز به سایت فروش آنلاین بلیت هجوم بردند و سایت از کار افتاد. این نشان دهنده شوق آنها برای حضور در ورزشگاه آزادی در بازی فینال است. اما در همین ایام اتفاقاتی افتاده که مبحث جدیدی را در باب «هواداری» در فوتبال ایران باز کرده است. به نظر میرسد همانقدر که هواداران پرسپولیس علاقمند و مشتاق قهرمانی تیم شان در آسیا هستند طرفداران دیگر تیمهای بزرگ و مطرح ایران نسبت به این اتفاق بی علاقه هستند. این بحث در روزهای اخیر فضای مجازی را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. عدهای که غالبا طرفدار پرسپولیس هستند معتقدند این بازی، یک بازی ملی است و حالا که یک تیم ایرانی بعد از سالها شانس قهرمانی آسیا را دارد باید به خاطر فوتبال ایران از این تیم حمایت شود. اما در آن سو طرفداران استقلال و بقیه رقبای داخلی پرسپولیس چنین عقیدهای ندارند و میگویند چنین تفکری هیچ وقت در فوتبال ایران وجود نداشته است. حالا دوباره این سوال مطرح شده که کدام عقیده درست است؟ آیا همه اهالی فوتبال در ایران باید از قهرمانی احتمالی پرسپولیس خوشحال باشند؟ یا برعکس هیچ دلیلی وجود ندارد که هواداران بقیه تیمها آرزوی قهرمانی پرسپولیس را داشته باشند؟
واقعا یک افتخار ملی است؟
حقیقت این است که در منطق هواداری فوتبال هر افتخاری که یک تیم باشگاهی به آن میرسد صرفا متعلق به همان باشگاه است. تا حالا شنیدهاید یک هوادار پرسپولیس از اینکه استقلال دو قهرمانی آسیا در کارنامهاش دارد خوشحال باشد؟ این مساله به صورت برعکس هم مصداق دارد. هیچ استقلالی به این مساله که پرسپولیس پرافتخارترین تیم در رقابتهای باشگاهی ایران است حس خوبی ندارد. برای هواداران فوتبال، افتخارات تیمهای باشگاهی تنها «دارایی» است. هواداری فوتبال در ایران هیچ سودی برای هوادار ندارد و تنها عایدی او همین موفقیتها و افتخارات است که به واسطه آن میتواند در مقابل هواداران تیمهای رقیب سرش را بالا بگیرد. در مورد پرسپولیس، موقعیت فعلی این تیم به خاطر اینکه با وجود مشکلات فراوان به این مرحله رسیده دراماتیکتر از قبل است. هواداران متعصب این تیم و اهالی رسانه به همین دلیل بسیار احساساتی شدهاند و توقع دارند بقیه هم در این وضعیت خوشحال باشند. اما سوالی که مطرح میشود این است: اگر پرسپولیس قهرمان آسیا بشود واکنش بعدی هواداران این تیم چیست؟ آیا غیر از این است که این قهرمانی را متعلق به خودشان و باشگاهشان میدانند؟ مطمئنا بعد از این اتفاق طرفداران پرسپولیس شروع به کری خواندن برای بقیه و به خصوص استقلالیها خواهند کرد. به آنها بابت قهرمانی در آسیا فخر خواهند فروخت و خواهند گفت که دیگر استقلالیها حق ندارند به پرسپولیسیها به خاطر ناکامی همیشگی در آسیا طعنه بزنند. خب در این شرایط چرا استقلالیها منتظر و مشتاق قهرمانی پرسپولیس باشند؟ بدون تعارف همه دستاوردهای قهرمانی احتمالی پرسپولیس در آسیا (چه مادی و چه معنوی) متعلق به این تیم است و هیچ تیم دیگری سهمی در این موفقیت بزرگ نخواهد داشت. شاید به جز پرسپولیس، فقط این فدراسیون فوتبال ایران باشد که سهم اندکی از این افتخار ببرد. قهرمانی پرسپولیس قطعا باعث بالا رفتن امتیاز فوتبال ایران در AFC خواهد شد و این میتواند روی افزایش یا ثابت ماندن سهمیه ایران در لیگ قهرمانان آسیا موثر باشد. همین!
در ایران چه اتفاقی افتاد؟
آنچه که در هفته منتهی به برگزاری بازی رفت پرسپولیس و کاشیما در فضای هواداری فوتبال ایران اتفاق افتاد مشابه همان چیزی بود که این روزها در فضای مجازی شاهد آن هستیم. پرسپولیسیها توقع حمایت بیشتر از تیمشان را داشتند و در مقابل طرفداران تیمهایی مثل استقلال، تراکتورسازی تبریز، سپاهان و ذوب آهن اصفهان آرزومند شکست پرسپولیس بودند و از ابراز این تمایل هم هیچ ابایی نداشتند. هواداران پرسپولیس کار را تا آنجا پیش بردند که عده زیادی از دانشآموزان و دانشجویان خواستار تعطیلی واحدهای آموزشی در روز شنبه شدند. اتفاقی که تا کنون در تاریخ فوتبال این کشور نیفتاده بود. حتی در سال 1997 که بازی حساس ایران و استرالیا در روز شنبه 8 آذر برگزار شد هم چنین جوی به وجود نیامد. البته که خواستهایی برای تعطیلی آن روز وجود داشت اما به دلیل این که آن روزها اینترنت و شبکههای مجازی به این شکل گسترده و فراگیر وجود نداشت در این ابعاد مطرح نشد. شنبه تعطیل نشد اما در خیلی از مدارس و واحدهای آموزشی امکان تماشای بازی فراهم شد که اتفاقا بازتابهای مثبت فراوانی هم داشت. اما در سمت مقابل هم طرفداران تیمهای رقیب بیکار ننشستند. مثلا مدیر رسانهای سابق سپاهان در یک مراسم ورزشی در اصفهان گفت: «برای ما اصفهانیها فقط تیمهای اصفهانی و تیم ملی جنبه ملی دارند.» او در بخشی از حرفهایش هم شعار داد: «زنده باد کاشیما». اتفاقا این شعار او با استقبال حضار هم مواجه شد. جالب این که پست همین مدیر رسانهای در اینستاگرام با پسند و کامنت مثبت باشگاه ذوبآهن مواجه شد. اما بشنوید از تبریز! فیلمهای جالبی از این شهر در فضای مجازی منتشر شد. مثلا در یک واحد آموزشی همه مشغول تماشای بازی بودند و به محض این که کاشیما گل زد فریاد شادی همه جا را فرا گرفت. این فیلم و فیلمهایی از این دست در کانالهای هواداری باشگاه تراکتور به کرات بازنشر شد.
ژاپن و قطر؛ دو نمونه متضاد
در این باب نمونههایی از فوتبال کشورهای دیگر هم قابل بررسی است. نکته مهم این است که بسته به فرهنگ مردم کشور، فرهنگ هواداری فوتبال در یک کشور و البته سابقه و بزرگی تیمها، برخورد با چنین اتفاقاتی متفاوت است. بیایید دو نمونه در همین قاره آسیا را مرور کنیم. در همین کشور ژاپن وقتی مشخص شد تیم کاشیما آنتلرز به فینال رسیده و باید در مقابل پرسپولیس بازی کند هواداران تیم «اوراوا رد دایموندز» ژاپن که رقیب همیشگی و سنتی کاشیما است کمپینی برای حمایت از پرسپولیس تشکیل دادند! در واقع آنها تیم هموطن خودشان را به تیمی از کشور ایران فروختند. دلیلش هم مشخص است. آنها دوست ندارند جدیترین رقیب داخلیشان بتواند قهرمان قاره شود و یک سوژه جدید برای کری خواندن پیدا کند. اما در کشوری مثل قطر اتفاق دیگری افتاد. پرسپولیس بعد از این که در آن بازی دراماتیک موفق شد الدحیل را در ورزشگاه آزادی شکست بدهد و به نیمه نهایی برسد باید در مقابل دیگر تیم قطری یعنی السد قرار میگرفت. در قطر بعد از این اتفاق، همه چیز به سود السد پیش رفت. اغلب باشگاههای این کشور و حتی همین الدحیل برای السد آرزوی موفقیت کردند. اینها فقط ادعا نبود. در عمل هم هر کاری که میشد کردند. مثلا بازیکنان السد زودتر از بقیه ملیپوشان قطری، اردوی تیم ملی را ترک کردند و به اردوی تیم باشگاهیشان رفتند تا خودشان را برای بازی با پرسپولیس آماده کنند. اما بزرگترین کمک را تیم الدحیل که رقیب اصلی السد است انجام داد. آنها موافقت خودشان را با لغو بازی مستقیم دو تیم در لیگ ستارگان قطر اعلام کردند و بازی به بعد از دو مسابقه رفت و برگشت پرسپولیس و السد موکول شد. اما همان زمان در تهران اتفاق دیگری افتاد. به محض این که زمزمههای لغو احتمالی دربی تهران شنیده شد باشگاه استقلال مخالفت خودش را با این اتفاق اعلام کرد. نتیجه این شد که در جریان دربی حسین ماهینی رباط صلیبی پاره کرد و برانکو تنها مدافع راست تخصصیاش را در آستانه بازی با السد از دست داد. البته این حق استقلالیها بود که با لغو بازیشان مخالفت کنند. چرا که این برنامه از مدتها قبل ریخته شده بود و نمیشد دربی در تاریخ دیگری برگزار شود. اینها نمونههایی از رفتارهای هواداران تیمهای رقیب در کشورهای قاره آسیا بود. اما در اروپا هم وضعیت به همین شکل است. در اغلب کشورهای صاحب فوتبال اروپا هواداران یک تیم از موفقیت تیمهای رقیب خرسند و خشنود نمیشوند. در این مورد میشود رابطه هواداران رقبایی مثل رم – لاتزیو، رئال مادرید – بارسلونا، آث میلان – اینتر میلان، منچستر یونایتد – لیورپول، سلتیک – گلاسکو و دهها نمونه دیگر را مثال زد. در این تیمها، رقابت و جانبداری از تیمها به بالاترین حد رسیده است و هواداران چشم دیدن موفقیتهای رقبا را ندارند. اما باید پذیرفت فوتبال ایران در هیچ بعدی با فوتبال این کشورها قابل مقایسه نیست. طبیعتا هواداری از باشگاهها هم از این قضیه مستثنا نیست و افراط در آن چندان خوشایند به نظر نمیرسد. شاید شعارها و رفتارهای متعصبانه در نگاه اول برای عدهای جذاب باشد اما در طول زمان کمتر کسی پیدا میشود که چنین رفتارهایی را تائید کند.
بدبینیهای هواداران افراطی
باید تعارف را کنار بگذاریم. فرهنگ هواداری در این ایران شکل خودش را پیدا کرده است. طرفداری از تیم خودی و آرزوی ناکامی برای رقبا. در این فضا وقتی مثلا مدیر عامل باشگاه استقلال برای پرسپولیس در آسیا آرزوی موفقیت میکند با انتقاد هواداران استقلال مواجه میشود. یا علی فتحاللهزاده مدیر عامل اسبق این تیم که اعلام کرده برای بازی برگشت پرسپولیس و کاشیما به ورزشگاه آزادی میرود توسط هواداران استقلال مواخذه میشود. این رفتارها البته کمی افراطی به نظر میرسد. اما اینها تنها رفتارهای افراطی این روزها نبود. بدیبنتر و متعصبترها بهانههای دیگری هم برای نشان دادن ناراحتیشان از اتفاقات هفتههای اخیر داشتند. یکی از این بهانهها همین ماجرای پیشنهاد تعطیلی روز شنبه بود که با واکنش منفی اغلب هواداران استقلال مواجه شد. این پیشنهاد البته همان طور که پیش بینی میشد عملی نشد اما واکنشها چندان قابل درک نبود. کسانی که دوست نداشتند بازی را ببینند میتوانستند تلویزیون را خاموش کنند یا اینکه به محل تحصیل یا کارشان بروند. به همین راحتی! مساله بعدی واکنشها به فضای مثبتی بود که صدا و سیما در این چند روز ایجاد کرده بود. در فضای مجازی و کانالهای هواداری این طور نوشته میشد که پرسپولیس تیم مورد علاقه وزیر ورزش و دولت است و به همین دلیل است که صدا و سیما اینقدر هوای این تیم را دارد. اما نکته این است که روند پیشرفت و نتایج پرسپولیس در سال اخیر به نحوی بوده که باید مورد تشویق و تحسین قرار میگرفت. پیروزیهای دلاورانه پرسپولیس و رسیدن به فینال آسیا آن هم با وجود مشکلات متعددی که در این باشگاه به چشم میخورد واقعا شایسته تمجید است. به علاوه این که نگاه سیما به چنین مسابقاتی همیشه یک نگاه «فراباشگاهی» و البته «ملی» بوده است. زمان زیادی از روزی که تلویزیون به خاطر پیروزی استقلال در مقابل السد قطر، در پلی آف دوره قبلی لیگ قهرمانان آسیا سرودهای ملی میهنی پخش کرد نگذشته است. اما نکته این است که رسیدن به فینال لیگ قهرمانان آسیا در هر صورت افتخار بزرگی است و اگر استقلال هم به این مرحله میرسید بدون شک تلویزیون همین نگاه را داشت. اما عجیبترین مورد، بحثهایی است که درباره ورزشگاه آزادی به راه افتاده است. کنفدراسیون فوتبال آسیا برای پرزنت تواناییهایش در برگزاری مسابقاتی در این سطح اهمیت زیادی قائل است. حالا ماجرا طوری پیش رفته که بازی برگشت فینال لیگ قهرمانان آسیا در تهران و ورزشگاه آزادی برگزار میشود. این ورزشگاه برای برگزاری مسابقاتی در سطح لیگ قهرمانان آسیا مشکل چندانی ندارد و هر ساله مسابقات فراوانی در آن برگزار میشود. اما مسابقه فینال، صرفا یک مسابقه نیست. کلی مقدمه و موخره دارد. تعداد زیادی مهمانان ویژه که از طرف AFC دعوت شدهاند راهی تهران هستند تا فینال مهمترین تورنمنت باشگاهی قاره را ببینند. تا پیش از این اغلب فینالها در کشورهایی مثل ژاپن، چین، امارات، کره جنوبی و عربستان برگزار میشد که به لحاظ امکانات در بالاترین سطح هستند. اما ایران بعد از سالها میزبان این بازی مهم شده است و باید امکانات برگزاری مسابقه فینال و حواشی آن مانند جشن قهرمانی را به بهترین شکل فراهم کند. این خواسته AFC است و فدراسیون فوتبال ایران در این باره به شدت تحت فشار گرفته است و چارهای جز انجام خواستههای AFC را ندارد. در واقع این الزام از سوی AFC است. اما عدهای این مساله را هم لطف فدراسیون و وزارت ورزش به پرسپولیس تلقی میکنند! در حالیکه فدراسیون ناچار به انجام این تغییرات است. برای فدراسیون و AFC هیچ فرقی نمیکرد چه تیم ایرانی به فینال برسد. اگر استقلال هم فینالیست میشد همین کارها باید انجام میشد. اینجاست که دیگر بحث هواداری از منطق خارج میشود.