بالاخره ایران سرزمین شایعات است و مخصوصا در حوزه پاپیولار و جذابی مثل فوتبال، هیچ عجیب نیست که هر روز یک حرف و حدیث عجیب و غریب درست شود. با این همه، حتی پرتترین شایعات تولیدی هم باید کف منطق و عقلانیت را داشته باشند، اما گاهی آدم چیزهایی میشنود که به معنای واقعی کلمه حیرت میکند. مثلا یک عده فاز گرفتهاند که ممکن است آندرا استراماچونی سرمربی تیم ملی شود؛ یعنی اگر خود مربی ایتالیایی بفهمد که حداقل یک نفر در ایران چنین تفکری در مورد او دارد، احتمالا به طور عمیق در مورد ملت ما تغییر عقیده خواهد داد!
استراماچونی در استقلال خوب نتیجه گرفته و انصافا تیمش هم این هفتهها خوب بازی میکند، اما آیا واقعا این دلایل کافی هستند برای اینکه او را سرمربی تیم ملی کنیم؟ یعنی شأن تیم ملی اینقدر در نگاه شما خفیف و پایین است؟ صد البته که میدانیم این شایعه هیچ مبنای درستی ندارد و حتی در همین فدراسیون ضعیف هم کسی به استراماچونی فکر نمیکند، اما این از آن دست مسایلی است که طرح واهی و خیالیاش هم زشت است. فراموش نکنیم در یک دوره چهار ساله، سه سرمربی ایرانی هر کدام بعد از یک بار قهرمان کردن تیمهایشان در لیگ برتر برای هدایت تیم ملی ایران برگزیده شدند. این سه مربی، امیر قلعهنویی، علی دایی و افشین قطبی بودند که صرفا به اتکای قهرمانی با استقلال، سایپا و پرسپولیس در لیگهای پنجم، ششم و هفتم خلعت هدایت تیم ملی را پوشیدند. نتیجه چه بود؟ یکی از یکی بدتر؛ آیا فراموش کردهاید؟ تازه اینها لااقل یک فصل کامل را با موفقیت پشت سر گذاشته بودند، نه اینکه با شش پیروزی ناگهان گزینه تیم ملی شوند!