شهروندآنلاین نوشت؛ با گذشت چند روز از مرگ دلخراش سحر خدایاری، واکنشها به این حادثه دردناک همچنان ادامه دارد. از زمان رسانهایشدن خودسوزی سحر تا امروز اظهارنظرهای مختلفی درباره این حادثه و دلایل وقوع آن مطرح شده است. حالا این رسانه به عنوان منبع اصلی انتشار این خبر دو گفتگو با خواهر و پدر سحر انجام داد که تا حدودی جزییات و چرایی بروز این حادثه را روشن کرد. در این بین هم بهخصوص پس از مرگ سحر چهرههای شناختهشدهای از طیفها و گروههای مختلف نسبت به این حادثه تکاندهنده واکنش نشان دادند و با خانواده خدایاری ابراز همدردی کردند؛ اما شاید آنچه تاکنون کمتر به آن پرداخته شده لحظه وقوع حادثه و جزییات خودسوزی این دختر سی ساله است. اینکه سحر چه زمانی و دقیقا کجا دست به این اقدام وحشتناک زده است؟ چه کسانی تا قبل از رسیدن آمبولانس به کمک او رفتند؟ سحر چطور خودش را آتش زد و آخرین جملاتی که بر زبان آورد، چه بود؟ اینها پرسشهایی بود که خبرنگار را راهی محل حادثه کرد.
با اینکه نزدیک به دو هفته از خودسوزی سحر گذشته، اما اهالی محل هنوز هم آن حادثه را با جزییات به خاطر دارند. آنها از فریادها و ضجههای دختری میگویند که درست ۱۱ روز پیش کسبه و رهگذران خیابان شریعتی تقاطع معلم را شوکه کرد. حسین یکی از همین افراد، پسر جوانی است که خودش میگوید بعد از آن حادثه هر شب کابوس میبیند: «خیلی صحنه وحشتناکی بود، یک توده سیاه که دستانش را باز کرده بود، بالا و پایین میپرید، شعلههای آتش هم از تن و بدنش بالا میرفت، هنوز صدای جیغهایش توی گوشم میپیچد.» او درباره زمان وقوع حادثه هم توضیح میدهد: «من داخل مغازه نشسته بودم، ساعت حدود ۱۱ بود؛ یعنی چند دقیقهای گذشته بود، صدای دادوفریادی بلند شد، سریع بیرون را نگاه کردم، دود و آتش بود چند نفری هم به طرفش میدویدند، باور نمیکردم که کسی خودش را آتش زده باشد، اما وقتی آتش خاموش شد، فهمیدم که یک دختر جوان بوده که از دادگاه انقلاب بیرون آمده و خودش را آتش زده است.»
هنوز داشت نفس میکشید، صحبتهایش مفهوم نبود، همهمه و شلوغی خیابان هم صدای ضعیف او را نامفهومتر میکرد؛ اما من شنیدم که میگفت نمیخواهم، ولم کنید، نمیخواهم…
رامین یکی دیگر از کسبه خیابان شریعتی جزییات دیگری از خودسوزی سحر را به میگوید: «من دیدم که بهسرعت از خیابان معلم به طرف شریعتی میآمد. خودش را آتش زده بود، یک تاکسی ون نگه داشت و با کپسول سعی کرد آتش را خاموش کند، بعد هم چند ماشین دیگر زیرپایی و پتو روی بدنش انداختند، اما دیگر فایدهای نداشت، از سر تا پایش کامل سوخته بود، حتی لباسهایش هم خاکستر شده بود، چند خانم چادر و لباس روی بدنش انداختند، بعد هم آمبولانس رسید و او را با خودش برد.»
محمد هم از ساکنان این خیابان است؛ آنطور که خودش میگوید، اولین نفری بوده که خودش را به سحر رسانده و او با پیراهنش سعی کرده آتش را خاموش کند: «من سمت غرب خیابان شریعتی ایستاده بودم، از دور داشتم خیابان معلم را نگاه میکردم که چشمم به آن دختر افتاد، یک دبه سفیدرنگ دستش بود، انگار میخواست کاری بکند، کنجکاو شدم، چند قدمی به طرفش رفتم؛ کنار خیابان ایستاده بودم که یکدفعه دبه را بلند کرد و مایعی که داخل آن بود را روی خودش ریخت.» او ادامه میدهد: «من بهسرعت به طرف او دویدم، خیابان شلوغ بود، تا به آن طرف خیابان برسم، خودش را به آتش کشید، با همان حال به طرف خیابان شریعتی میدوید، مثل یک گلوله آتش؛ پیراهنم را درآوردم تا آتش را خاموش کنم، همان موقع بود که یک نفر با کپسول آتشنشانی به کمک آمد و بعد هم دیگر همه جمع شدند، وقتی آتش خاموش شد، جای سالمی در بدن او باقی نمانده بود، بعد هم ماشین پلیس آمد، چند دقیقه بعد هم آمبولانس رسید.» به گفته این مرد میانسال سحر پس از خاموششدن آتش هنوز به هوش بوده: «هنوز داشت نفس میکشید، صحبتهایش مفهوم نبود، همهمه و شلوغی خیابان هم صدای ضعیف او را نامفهومتر میکرد؛ اما من شنیدم که میگفت نمیخواهم، ولم کنید، نمیخواهم…» بنا به گفته شاهدان عینی کل این حادثه دلخراش تا آمدن آمبولانس و بردن سحر به بیمارستان سوانح سوختگی شهید مطهری حدود ۷ تا ۱۰ دقیقه طول کشیده و در این مدت هیچکس هم صحبت یا حرف واضحی از این دختر را به یاد ندارد.
چگونگی تهیه بنزین هم یکی دیگر از موارد عجیب این ماجرا است. جایگاه سوخت شریعتی نزدیکترین پمپ بنزین تا محل حادثه است؛ فاصلهای حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر با محلی که سحر خودش را به آنجا کشیده؛ اما ماموران این جایگاه حرفی برای گفتن نداشتند، آنها به این پرسش که خرید بنزین از سوی یک دختر جوان سی ساله را به خاطر دارند، اینگونه پاسخ دادند: «اینجا خیلیها با دبه از ما بنزین میگیرند، ما چیزی به خاطر نداریم، اما چند روز پس از آن حادثه از طرف پلیس فیلم دوربینهای جایگاه را کپی گرفتند و با خودشان بردند.»
منبع: شهروندآنلاین