تاریخ انتشار: 1398/08/14 10:38
فریده شجاعی:
کد خبر: 81900

اعتراف می کنم؛منصورخان استقلال را حتی از من هم بیشتر دوست داشت!

در سومین سالگرد پرواز منصورخان پای صحبت دکتر فریده شجاعی نشستیم تا ببینیم همسری که بالغ بر ۴۰ سال یار غار پدر استقلال بوده، حالا از او چه می‌گوید.
اعتراف می کنم؛منصورخان استقلال را حتی از من هم بیشتر دوست داشت!

امروز سومین سالگرد پرواز مردی است که به جرأت و به‌حق او را پدر استقلال می‌نامند. مردی که با آبی‌ها جام‌های زیادی را برد، ولی زندگی‌اش را به استقلال باخت. چهاردهم آبان سال ۹۵ بود که خبر آمد منصور پورحیدری چشم از جهان فروبسته و ابدی شده است. او از دیار فانی رفت و باقی شد. از زمین رفت و آسمانی شد. منصورخان رفت، اما نامش تا همیشه ماندگار است و نمی‌توان استقلال را از او جدا دانست. مردی که انصافاً لقب پدر استقلال برازنده اوست. در سومین سالگرد پرواز منصورخان پای صحبت دکتر فریده شجاعی نشستیم تا ببینیم همسری که بالغ بر ۴۰ سال یار غار پدر استقلال بوده، حالا از او چه می‌گوید.

مرد استقلال

منصور پورحیدری عشقش استقلال بود. واقعاً خیلی این تیم را دوست داشت. همه زندگی‌اش را برای این باشگاه گذاشت. از پول و خانواده گرفته تا سلامتی و موقعیت‌های فراوان، از همه این‌ها زد تا به استقلال کمک کند. منصور به معنای واقعی کلمه عاشق استقلال بود. زندگی‌اش با استقلال گره خورده بود. او پدر استقلال بود. اصلاً منصور مرد استقلال بود.

دعوا به‌خاطر استقلال

هیچ‌وقت مشکلاتش را به داخل منزل نمی‌آورد. این مرد آن‌قدر محجوب و مؤدب بود، که در خانه حتی از افرادی که در حقش بدی کرده بودند هم حرفی نمی‌زد. هیچ‌وقت حرف نزد. هرگز در خانه با هم بحث و دعوا نداشتیم غیر از یک مورد آن‌هم به زمستان سال ۱۳۷۸ برمی‌گشت. منصور در تیم ملی سرمربی بود و شرایط بسیار خوبی هم داشت، ولی استقلال با سکومورخوف خوب نتیجه نمی‌گرفت به همین خاطر آقای فتح‌ا... زاده به منصور زنگ زد و گفت بیا به استقلال کمک کن. پورحیدری هم به‌خاطر کمک به استقلال، تیم ملی را رها کرد. آن شب در منزل جزو معدود اوقاتی بود که از او گلایه کردم و با منصور بحثم شد، ولی همه حرف منصور این بود که استقلال به من احتیاج دارد و نمی‌توانم نسبت به شرایط تیم بی‌تفاوت باشم. دلم از این می‌سوزد که حق مطلب در موردش ادا نشد.

استقلال را بیشتر از من دوست داشت

عشق منصور به استقلال اساساً چیز عجیب و غریبی بود. شاید باورتان نشود، ولی منصور استقلال را حتی از من هم بیشتر دوست داشت! حالا که نیست، این اعتراف را می‌کنم. منصور واقعاً مرد خانواده بود. برای من و بچه‌هایش هیچ‌چیز کم نگذاشت، ولی واقعاً داستان استقلال یک چیز دیگر بود. استقلال را در زندگی‌اش با هیچ‌چیز عوض نمی‌کرد. تا روز آخر عمرش پیگیر وضعیت استقلال بود. حتی در بیمارستان هم وضع تیم را دنبال می‌کرد. با استقلال زندگی می‌کرد. حیف شد قدرش را ندانستند.

خیانتکاران را نمی‌بخشم

در چند مقطع بازیکنان استقلال به منصور خیانت کردند. باورتان می‌شود؟ همان‌هایی که پورحیدری بزرگ‌شان کرده بود به او خیانت کرده و زیر پایش را خالی کردند. البته شوهرم خیلی وارسته‌تر از آن بود که در این مورد حرفی بزند، ولی من خودم خیلی چیز‌ها را می‌شنیدم و می‌دیدم. مخصوصاً در مورد ماجرای خرداد سال ۸۱. همان بازی معروف در انزلی که استقلال با یک گل مغلوب ملوان شد و قهرمانی لیگ برتر را از دست داد. بازیکنانی که به پورحیدری خیانت کردند را هرگز نمی‌بخشم.

کم‌لطفی

بعد از مرگ منصور پورحیدری خیلی زود همه‌چیز از یاد مدیران رفت. پورحیدری از جیب خودش برای استقلال خرج کرد، ولی وقتی چشمش را بست، به همین راحتی یک عده یادشان رفت منصور چند میلیون تومان از باشگاه طلبکار است. ما که نگفتیم به منصور کمک کنند، فقط می‌گفتیم حق او را بدهند. حقی که هنوز نداده‌اند. شأن و منزلت خانواده پورحیدری خیلی بالاتر از این حرف‌هاست، ولی واقعاً این رفتاری که بعد از مرگ منصور شد اصلاً زیبنده نیست. متأسفانه آدم گاهی اوقات رفتار‌هایی را می‌بیند که دلش می‌شکند و حسرت می‌خورد.

 


کپی لینک کوتاه خبر: https://fartakvarzeshi.com/d/45zbdx

اخبار مرتبط



آخرین اخبار



در واکنش به اظهارات پندار توفیقی / شجاعی: واقعاً برای هیئت مدیره و باشگاه استقلال متاسفم!