برای استقلال چیز عادی شده هر لحظه شاهد یک اتفاق عجیب و غریب در آن رخ دهد تا تبدیل به سوژه اصلی رسانه ها شود! عادی تر از هر چیزی که فکرش را کنید! از وزیر ورزش گرفته تا پایین ترین کسی که در باشگاه پستی دارد، هر کدام شان یک حاشیه درست کن شده اند و تیم را به رگبار بسته اند. مشخص هم نیست مشکل کجاست و همه چیز در حالت بحرانی و پر تنش پیش می رود. کار به جایی رسیده که تیمی مثل استقلال "لَنگِ" چند بطری آب معدنی شده و باشگاه برای خرید آن عاجز است! کار به جایی رسیده بازیکنی از اروپا به ایران آمده و برای گرفتن یک عکس ام آر ای مشکل دارد! کار به جایی رسیده که روز بازی، طلبکاران با حکم جلب و دستبند وارد اردو می شوند تا بازیکن تیم را دستبند بزنند و ببرند! البته؛ اینها مشکلات پیش و پا افتاده باشگاهی است که در هر نقطه از ایران و حتی جهان طرفدار دارد. طرفدارانی که خیلی های شان با این تیم زندگی می کنند و از شنیدن کوچکترین خبرش شوکه می شوند و بهم می ریزند. جالب اینجاست که این تیم دولتی است و زیر نظر یک وزارتخانه اداره می شود! وزارتخانه ای که معاون وزیرش دو ساعت قبل بازی یا هماهنگ شده یا نشده، بر علیه کادر فنی مصاحبه می کند و به جای راه و حل اندیشیدن، شاخ و شانه می کشد و تهدید می کند! معاونی که این، اولین بارش نیست و بارها به جای کم کردن حواشی، دامن زدن به آن را چاره کار می داند! متولی اصلی باشگاه نیز فقط نظارهگر است و هیچ چاره ای نمی اندیشد تا حداقل مشکلات پیش و پا افتاده را برطرف کند. مدیرعامل باشگاه نیز برای چرخاندن و جلو بردن یک باشگاه کاملا به بن بست خورده و فقط مصاحبه می کند و راه بالادستی اش را می رود که اصلا درست نیست. او حتی نمی خواهد کنار برود تا شاید نفر بعدی بیاید و چاره ای بیاندیشد و کاری کند. وقتی کسی توان اداره کردن باشگاهی را ندارد و آن را به کانون حاشیه تبدیلش کرده چه لزومی دارد که ادامه دهد؟! یکه آنقدر حرف میزند و منم منم میکند تا سر از زندان دربیاورد و مشخص شود که خیلی از منم منم هایش توخالی بوده و پشت پرده داشته، یکی هم مانده ولی کاری نمی کند تا مشکلات را چند برابر کند! شاید اگر استقلال یک یا دو مورد مشکل داشت، می شد به مدیریت حق داد چون همه باشگاه ها حتی در دنیا نیز گرفتار آن هستند، ولی اینکه هر ساعت یک مشکل مثل آتشفشان فوران کند و تیم را بهم بریزد؛ دیگر جای دفاع باقی نمی گذارد.
حال اینکه چرا مشکلات استقلال چند سالی است بیشتر و بیشتر می شوند و کاری هم برایشان نمی کنند، کاملا مشکوک و شبهه برانگیز است که یک جورایی تعمدی به نظر می رسد؟! با این توضیح که مگر می شود، مربیان خارجی و داخلی در یک تیم به مشکل برخورد کنند و یکی پس از دیگری مجبور شوند راه جدایی در پیش بگیرند؟! شفر، منصوریان، استراماچونی، فکری و مجیدی بخشی از مربیانی بودند که در این چند سال اخیر قربانی مدیریت غلط شده اند. مدیریتی که شاید ریشه اش به یک نفر برگردد؟!
به قلم علی مسعودی