تاریخ انتشار: 1397/06/04 18:24
کد خبر: 132862

آقای علی کریمی خجالت بکش !

آقای علی کریمی خجالت بکش !

نامه ای از محسن نصر سرمربی اسبق سپیدرود بدستم رسید چون بسیار تلاش کردم تا این مربی محجوب و باشخصیت از چرایی باختن به استقلال خوزستان بگوید .نامه مرا غافلگیر کرد حیفم آمد هوادار واقعی و با غیرت سپیدرود این نامه را نخوانند این شما مخاطب گرامی و نامه استاد محسن نصر که بهیچوجه حتی یک کلمه حذف یا اضافه نشده فقط با خواندن این نامه علی کریمی باید از کار خود خجالت بکشد و از هواداران سپیدرود عذرخواهی کند واقعا فوتبال ما به کجا می رود !

محسن نصر ازت پوزش میخوام!!

5 روز زمان داشتم که همه وجودم رو براى عشقم سپیدرود بزارم!

البته ابتدا قرار بود که بعد از جدایی خداداد ورود کنم تا زمانى که یک سرمربى مورد وثوق هواداران و مدیریت فوتبال سپیدرود پیدا بشه و من سکان هدایت این تیّم ریشه دار رو بهش بسپرم،،،

اولین بار قرارداد سفید امضاء کردم( چاره اى نبود، چون مدیریت پولى در بساط نداشت و شرایط تیّم بحرانى در اون شرایط حرف از پول زدن یعنى عاشق نبودن معشوق!!)

به هر صورت وقتى دیدم زمان ورود و معارفه در تیّم جایگاه ها درست تعریف نشده عطاى ورود رو به لقاش بخشیدم چون فلسفه و شخصیت کارى برام مهمتر از همه چیز هست حتى عشق و عاشقى!!چون عاشق بى شخصیت خیلى زود تبدیل میشه به یک مهره دم دستى! و چقدر این شرایط رو در قبال عشاق قبل تَر از خودم دیده بودم و اگر خودم هم چنین میکردم ، میشدم یک عاشق دم دستى ابله!

بعد از بازى با تیّم پدیده و عدم حضور سهیل حق شناس در تمرینات به علت گذراندن کورس مربیگرى و یتیم ماندن تیّم به دعوت دوباره کیومرث بیات مجددا ورود کردم،، اینبار هم سفید امضاء کردم ولى با حفظ شان و شخصیت یک سرمایه پیشکسوت سپیدرود،،

بازى پیش رو با استقلال خوزستان و شرایط تیّم به شدت بحرانى،،،، تا این اندازه بحرانى که در صورت إهمال در تمرینات از جانب بازیکنان( به علت سردرگمى و بى پولى) احتمال ثبت یک نتیجه عجیب در بازى پیش رو هم قابل پیش بینى بود،،،

تک و تنها!! روزهاى دوشنبه و سه شنبه تمرینات بدنى، ذهنى و روانى رو در کنار کارهاى جزئى تاکتیکى انجام دادم( حامد طباطبایی عزیز هم با عشق به دروازه بان هاى تیّم تمرین میداد). 

تمرین دادن یک تیّم لیگ برترى برأی سه خط دفاع، هافبک، و مهاجم به تنهایی و البته با هدف گرفتن حداقل امتیاز و تغییر در شکل بازى در زمین حریف ،، به همراه جابجایی مهره ها در پست هاى کار نکرده در سال جدید،،، کار سختى بود که بنده با عشق انجام دادم ،، چون باید براى همین فرصت اندک خودم را ثابت میکردم،،،،

بعد دومین روز تمرینى بنده با تیّم سپیدرود همان شب یعنى سه شنبه ساعت 12 شب از رشت راهى اهواز شدیم،،،،

همه چیز داشت خوب پیش میرفت و یک انرژى مثبت در کل تیّم راه افتاده بود،،،، کسانى که در بازیهاى گذشته در کنار تیّم بودند ، همگى إذعان داشتند،،، شرایط تیّم خیلى بهتر شده و گرفتن حداقل امتیاز دور از دسترس نیست،،،،،

هواپیما در فردوگاه اهواز فرود اومد و موبایل ها روشن شدند،،،،

در کمتر از 10 دقیقه همه پست اقاى مدیر تیّم جناب بیات رو بهم دیگه نشون میدادند( على کریمى سرمربى سپیدرود شد)!!!

به خودى خود این خبر میتونست یک خبر عالى و روحیه بخش باشه و واقعیت این بود که اگر وضعیت سپیدرود تا هفته آینده مشخص نمیشد،

چه بسا کلا تیّم منحل میشد ، اما!! اما !! الان زمان بازگو کردن این مسئله نبود

تیّم به واقع وا رفت،،.  ساعت 3:30 صبح رسیدیم هتل و بازیکنان شروع کردند به گذاشتن پیامهاى شادباش براى على کریمى و دیگه على نصر شد  یک سرهنگى که دو سه روز دیگه بازنشست میشه و دیگه حرفاش خریدار نداره!

حالا من سرهنگى که قراره به زودى بازنشست بشه باید هر جور شده روحیه این هنگ وا رفته رو بالا ببرم و خودم و تیمم رو آماده نبرد 3 روز آینده بکنم،،،

روز چهارشنبه یک تمرین خوب و مفرح با تاکید بر حفظ توپ با ضرب کم همراه با شوت هاى ناگهانى انجام دادیم و روز پنج شنبه هم یک تمرین تفننى که درش سرعت هاى کوتاه همراه با زدن شوت بوده براى دو گروه انجام دادیم تا هم بچه ها مفرح بشن و هم تمرکز خودشون رو روى شوت از راه دور از دست ندن،،،،

تا این لحظه سهیل نیومده و من و حامد به اتفاق دو تدارکات تیّم ( مرتضى عزیز و مجید عزیز) در کنار دیگر دوستان در تمرینات بودیم،،،،

شب شده و سهیل به اتفاق أمین منوچهرى به هتل آمدند!!

یعنى چى أمین منوچهرى کل هفته با تیم نبوده و اصلا در تفکرات من در این بازى نیست،، یعنى چى؟

به سهیل گفتم أمین چرا اومد؟ گفت على کریمی به منوچهرى گفت بلیط میگیرى و میرى اهواز براى بازى!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

گفتم تو چى گفتى سهیل،،، تو که منو میشناسى،، در ثانى خود أمین در تفکرات خودت هم که در این بازى نبود،، گفت اقا محسن من هر چه قدر میتونستم تلاش کردم ،، ولى على اقا قبول نکرد،،!

به هر صورت در جلسه مربیان قبل از بازى سهیل گفت که خواسته على اقاست که منوچهرى این بازى فیکس باشه !!!

گفتم مسئولیت این بازى با بنده هست و بنده به هیچ عنوان از این بازیکن استفاده نمیکنم!

ساعت 1 عصر جلسه فنى بود و در مورد بازى و شرایط تیّم حریف صحبت شد و ترکیب ابتدایی بازى رو إعلام کردیم ولى جاى مهاجم رو خالى گذاشتم،،، چون میدونستم در این شرایط على کریمى براى تیّم حاشیه درست میکنه و تا لحظه آخر اگه بفهمه منوچهرى در ترکیب نیست جو درست میکنه!!

به هر صورت ساعت 7:30 مهاجم رو هم إعلام کردم و عملا اجازه ندادم تا بیش از این فشار به خودم و مجموعه تیّم وارد بشه،،،،

نیمه اول رو با آرامش در کنار زمین با کمک سهیل کوچ کردم و فکر میکنم تا حدودى به خواسته خودمون رسیدیم،،،،، نیمه اول صفر صفر تموم شد و ما به رختکن رفتیم،،،،،، پام به رختکن نرسیده بود که دیدم سهیل اومد پیشم و گفت على اقا عصبانى هست و میگه حتما باید منوچهرى رو بزارین توى زمین،،!!

گفتم سهیل جان توجه نکن ،،، فقط وضعیت حسین کعبى به نظرم مساعد حضور در نیمه دوم نیست،،، یک اینکه خسته شده و دوم اینکه میگه پام تأوُّل زده،،،، سهیل پیشنهاد نزهتى رو داد و من پذیرفتم،،،

نیمه دوم شروع شد و جنگ و اعصاب هم شروع شد،،،،، برخلاف نیمه اول که با آرامش در کنار زمین تیّم رو هدایت میکردم یا بهتر بگم میکردیم،،، از دقیقه 45 على کریمى یکسره روى روان من بود و سهیل هم دائم میگفت که اقا محسن ،،،،منوچهرى رو بزار و ختم کن این ماجرا رو ،،، من هم زمان باید حواسم به تیم میبود و هم  به سهیل میگفتم محال ممکنه که اینکار رو بکنم،،،، از اون ور سهیل میگفت على کریمى میگه من الان حکم اخراج محسن نصر رو میزنم و داخل کانال میزارم بگو منوچهرى رو توى زمین بزاره!!!

در این حین افشین ناظمى اومد گفت چرا مقاومت میکنى،،، بزار منوچهرى رو دیگه و خودت رو راحت کن!!!!

براى اولین بار تو زندگیم پا گذاشتم روى فلسفه کاریم،، روى اعتقاداتم روى هر چیزى که شما فکرش رو میکنید،،،،،،، تا اون لحظه نیروى هاى مثبت تیمم رو حفظ میکرد !! ولى از اون لحظه که حق یک جوون رو دادم به منوچهرى که از قضا در صورت عدم حضور سرمربى براى آینده،، روش حساب باز کرده بودم ( البته با آماده کردن بدنش) ولى در اون لحظه حقش نبود بره داخل زمین،،،،، دیگه نیروها ى محافظ تیمم رفتند پى کارشون!! و دو اشتباه مهلک کمر تیّم رو شکوند!! بعد از دو گل شیرازه تیّم پاشیده شد و احتمال خوردن گلهاى دیگر هم به وجود اومد که خدا رحم کرد،،،،،

بازی با دو‌گل تمام شد و‌ برام دو‌دستاورد بزرگ به ارمغان آورد،،،، اول اینکه فهمیدم مربیگری در ایران به شدت بی رحم هست و‌ افراد فوتبالی مثل علی کریمی هم می‌توانند قواعد کار رو‌ بهم بزنند،، دوم اینکه تا آخر عمرم روی دیدگاه و فلسفه خودم باقی بمونم!

 من قرارداد سفید امضا کردم و‌چون بار مالی نداشتم یه راحتی کنار گذاشته شدم( هر چند با توجه به روحیاتی که از خودم سراغ دارم اگر هم همکاری حادث میشد ،، خیلی زود به مشکل میخوردیم!)

 اما شرمنده خودم‌شدم که چرا پا روی فلسفه کاریم گذاشتم. به همین دلیل با صدای بلند میگم ( محسن نصر ازت پوزش میخوام )!!

روزنامه نود


کپی لینک کوتاه خبر: https://fartakvarzeshi.com/d/3nwgyv

اخبار مرتبط



آخرین اخبار


سرمربی موقت تیم فوتبال سپیدرود مشخص شد