زهره فلاح زاده؛ مدیرعاملان باشگاههای بزرگ ایرانی برای آن که تیتر اول خبرگزاریها و روزنامهها باشند و مدام از آن ها تعریف شود، به محض ورود به این باشگاهها شروع به خریدن بازیکنان خارجی می کنند. اصلاً می گویند اگر مدیری میخواهد به چشم بیاد باید چندتا بازیکن خارجی بی نام و نشان بیاورد، تا هواداران بخواهند سرچ کنن کارنامه این بازیکنان را یک نیم فصل گذشته است و صندلیشان تا این مدت خطری احساس نمی کند!
البته مدیران ما مثل تیم های حوزه خلیج فارس نمی توانند ستارههای تیم های بزرگ اروپایی را خریداری کنند. چون همیشه هشتشان گرو نهشان است و رئیسشان هم اجازه خرید گزاف نمی دهد. پس تنها سراغ بازیکنانی می روند که بیکار هستند و در زندگیشان چندباری توپ را از نزدیک لمس کردهاند و همیشه بوی اسکناس مستشان میکند!
تنها راه انتخاب و شناسایی آن ها هم دیدن سه چهارتا سی دی فیلم بازی های این بازیکنان می شود!
اگر این بازیکنان تنها یک لایی، یک شوت در چارچوب و یا یک دریبل موفق داشته باشند از نظر ما ایرانی می شوند ستاره!
فرقی هم نمی کند در کدوم کشور و منطقه محرومه بازی می کنند!
هدف تنها همان یک حرکت است!
بعضی از این خارجیها به جای دیدن بازیشان باید دنبال این باشی که دقیقاً چه نامی دارند؟!
(نویمایر؟ نیومایر؟ نئومایر؟)
قدیمتر ها رنگ چشم تأثیر زیادی برای خریدن بازیکن داشت اما به تازگی مُد شده که هر بازیکنی که رنگ پوستش سیاهتر باشد به زعم ایرانی ها بازیکن برتری محسوب می شود! ماشاءالله تعدادشان هم کم نیست و کافیست بی تیم باشند چه بهتر که پایشان به ایران باز شود، یک دوری بزنند و صفایی کنند!!
مثل استقلال و گرفتن از این دست بازیکن!
گومز پینتو دو رگه که فصل پیش قرار بود به استقلال بپیوندد، آنقدری رنگ صورت او تیره بود که رگ پرتغالش اصلاً به چشم نمی آمد و نمی دانیم چرا به استقلال نیامده دیپورت شد!
شاید سیاهیاش از حد مجاز بیشتر بوده است!
حالا بماند این بازیکن در حرکتی خارق العاده بدون حتی یک روز تمرین از استقلال شکایت هم کرد!
مسئولان استقلال که دست بردار خرید بازیکن از این نوع نژاد نبودند و بیشتر از سایر تیم های ایرانی به خریدن بازیکن های آفریقایی وابسته بودند، مامه تیام را با شیر یا خط به خدمت گرفتند و از قضا بازیکن خوبی از آب درآمد!
هواداران استقلال هم به او لقب مروارید سیاه را دادند. مروارید؟ سیاه؟!
تیام در فصل جدید با دو ماه سر کار گذاشتن استقلال بالاخره از ایران رفت، آبیها برای اینکه جای خالی ستاره سیه چرده فصل قبلشان پر شود و هواداران معترض خود را کمی آرام کنند(شما بخوانید: سر هواداران عصبی خود را با خرید بازیکن جدید شیره بمالند تا رفتن تیام را به فراموشی بسپارند) الحاجی گرو را آوردند که حداقل از نظر رنگ پوست شبیه او باشد حتی اگر از نظر فنی یک سوم تیام هم نباشد!
الحاجی گرو فعلاً نه مروارید سیاه است نه الماس سیاه. امیدواریم بالاخره یک جایی از این سیاه بودنش بهره ببرد که خدایی نکرده هواداران لقب "زرشک سیاه" را به او ندهند و استقلال را از هر چه سیاه رنگ است بیزار نکند. وگرنه سفید پوست های خارجی خیلی چشم آبی هارا نمی گیرند!
سال های گذشته الونگ(چغر و بد بدن)، ادینهو و ساموئل خدابیامرز و... هم به ایران آمدند و رفتند!
اگر بخواهیم به تعداد سیاه پوستهایی که به فوتبال ایران آمدهاند بپردازیم، از انگشتان دو دست و پا هم بالا میزند!
و اگر بخواهیم توانایی فنی آن ها را برشماریم نهایتاً دو، سه بازیکن واقعاً ستاره واقعی بودهاند، بقیه کارنامهشان از رنگ پوستشان هم سیاه تر بود! (انگار برای فوتبالیست شدن تنها قد دراز کردهاند)
این بهترین ها یکی از قضا به دیار باقی شتافت (ساموئل)، یکی با دوز و کلک از ایران و مدیران سابق استقلال فرار کرد(تیام) و دیگری گلزنترین خارجی ایران بود و حتی تلاشش را هم کرد که با گرفتن تابعیت ایرانی در تیم ملی ایران بازی کند که این امر میسر نشد(ادینهو) که البته گمان نمی کنم دلیلش بخاطر رنگ پوست بازیکن بوده باشد!
شاید به زعم مدیران و مربیان فوتبال ایران بالاتر از سیاهی رنگی نیست و تنها باید به این نوع نژاد در فوتبال ایران بها داد. حتی اگر خیلی از این بازیکنان تنها آمدند، خوردند، جارو کردند ، رفتند و شکایت کردند!
البته تعداد این نوع بازیکن هم کم نیست، خدا زیادترشان هم کند اما مدیران باشگاههای ایرانی به جای رنگ پوست کمی هم به ساق پای بازیکنان توجه کنند. وگرنه از نظر چهره چندان با هم فرقی ندارند. آنچه که باید برایشان مهم باشد فوتبال بازی کردن این بازیکنان است وگرنه مورد حمایت هواداران واقع نمی شوند و با رفتن و شکایت کردن این بازیکنان خر بیار و باقالی بار کن!