در چنین تیمی محسن مســلمان ابتدا جایی نداشــت و کمال کامیابی نیا هم هفته ها ثابت که صدای اعتراض منتقدان را هم بلند کرده بود تا ســرانجام پرستیژ برانکو کار خودش را کرد. این پرسپولیس نبود که با فریادهای اعتراض آمیز هفته های نخســت تغییر شکل و ماهیت می داد بلکه این محسن مسلمان بود که خودش را عوض کرد و شروع به تکل زدن کرد.
کامیابی نیا هم وقتی اعتماد سرمربی را دید، بر شیوه کارش پافشاری کرد تا هفته های سخت و پر انتقاد ابتدایی لیگ پانزدهم سپری شــد.کاشته های برانکو، با نتایج بهتر جوانه زد و پرسپولیس آرام آرام شکل گرفت، همان شکلی که برانکو می خواست. حالا پرستیژ کاری برانکو بر بازیکنان تحمیل شــده بود و از این به بعد، پالایش تیم شــروع شــد، بازیکنانی که در این قالب و چارچوب نمی گنجند کنار رفتند و خریدهای تازه که به کار ســرمربی می آمدند، به پرسپولیس اضافه شدند.
این دقیقا همان طرز فکری است که همیشه کاپلو و یا فرگوسن در مورد فوتبال داشتند.