تنها چیزی که از برنامه بازیکنان این تیم میشد برداشت کرد رساندن توپ به خسرو حیدری و استفاده از ارسالهای سابقا دقیق! او بود. اما شاگردان منصوریان در اجرای همین برنامه ساده و نیمبند هم مشکل داشتند و به ندرت موفق به رساندن توپ به حیدری میشدند. عجیب اینکه در معدود دفعاتی هم که توپ به خسرو میرسید دیگر خبری از ارسالهای خطرناک او که همیشه بوی گل میداد نبود و سانترهای او کمتر روی سر مهاجمان و مدافعان پیشتاخته استقلال فرود آمد. بعد از آمدن جپاورف به زمین، نقش حیدری از این هم کمرنگتر شد اما او تا پایان بازی در زمین ماند و هیچ کمکی به تیم درمانده منصوریان نکرد.
شاید بتوان سنگینی خسرو حیدری را به تمرینات سنگین در دوران بدنسازی ربط داد اما واقعیت این است که دوران افت شدید و باورنکردنی حیدری از فصل گذشته آغاز شده بود. حتی در میانهها و اواخر فصل گذشته هم که باید دوران اوج آمادگی بدنی بازیکنان باشد، از طراوت بازی و دوندگی و سانترهای دقیق او خبری نبود و شاید بهتر بود او بعد از پایان فصل گذشته فوتبال را کنار میگذاشت.
واقعیت این است که این خسرو با این میزان از آمادگی باید کاندیدای خروج از فهرست استقلال باشد اما به نظر میرسد او در این فصل یکی از بازیکنان فیکس این تیم خواهد بود و باید یک فصل دیگر شاهد سانترهای ضعیف و بیهدف او و البته بازیهای ملالآور استقلال باشیم. مگر این که اتفاقاتی که در نیمفصل لیگ شانزدهم رخ داد و در استقلال تحول ایجاد کرد، تا پایان نیمفصل این دوره لیگ برتر هم اتفاق بیفتد.