زهره فلاح زاده؛ اگر به سرنوشت چند سال اخیر لژیونرهای ایران نگاهی بیندازیم. باید به این نتیجه برسیم که فوتبال ما نتوانسته بازیکن مستعدش را با بهترین انتخاب و در بهترین زمان ممکن به کشورهای اروپایی و سطح بالا معرفی کند. دیگر خبری از حضور بازیکنان ایرانی در بایرن مونیخ و شالکه و... نیست.
وقتی بهترین لژیونرهای ما یا در لیگ روسیه حضور دارند و یا در بهترین های لیگ در لیست ۱۸ نفره هم جایی ندارند، باید هم خطر عقب ماندگی فوتبالمان را بیخ گوش خود احساس کنیم.
بازگشت فرشاد احمدزاده، وحید امیری، کنار گذاشتن امید ابراهیمی، آمدن یا نیامدن هر فصل رامین رضاییان، مهدی طاهری و کاوه رضایی به لیگ ایران، وضعیت نامشخص یونس دلفی و علی قلی زاده و در نهایت بازگشت هر باره امید نورافکن به لیگ برتر ایران. همگی به خوبی نشان میدهد که این بازیکنان نه تنها پیشرفت نکردهاند بلکه پسرفت و درواقع به خود و فوتبالشان ظلم بزرگی کردهاند.
اما در میان این بازیکنان وضعیت امید نورافکن، بازیکن سابق استقلال عجیب است که با رویای لژیونر شدن در جوانی خیلی زود تصمیم به ترک استقلال گرفت. آنقدر خوشحال بود که نمیدانست لیگ بلژیک خیلی تفاوتی با لیگ ایران ندارد و فرسنگها با تیمهای مطرح اروپایی فاصله دارد. او گمان میکرد انتخاب تیم شارلوآ بلژیک میتواند سکوی پرتابش شود. اما چنین نشد.
نورافکن یا در لیست ۱۸ نفره شارلوآ نبود و یا میخکوب نیمکت تیمش بود. آنقدر وضعیت این بازیکن بغرنج بود که از خدا خواسته و در شرایطی که استقلال در نیم فصل دوم لیگ هجدهم جای خالی او را احساس میکرد، با درخواست آبیها و انتقال قرضی خود موافقت کرد و خیلی سریع و پس از ۶ ماه دوری از استقلال دوباره به این تیم بازگشت.
لیگ هجدهم با حضور ۶ ماهه نورافکن به پایان رسید و این بازیکن به تیمش یعنی شارلوآ بازگشت. در حالی که همگان گمان میکردند نورافکن در این فصل در تیم خود بازی کند و بتواند این بار اوضاع بهم ریخته خود در این تیم را سروسامان دهد اما باز هم مدیران تیم بلژیکی او را پس زدند وآنها این بار هافبک ایرانی خود را به صورت یکساله و قرضی به سپاهان هدیه دادند تا با مبلغ ناچیز از باب انتقال قرضی او، میزان نارضایتی خود از حضور امید را نشان دهند.
اما اینجا سؤال پیش میآید که هدف امید نورافکن، بازیکن مستعد و سابق استقلال از ترک این تیم و رفتن به خارج از کشور چه بود؟
آیا مشورت و همفکری در این باره صورت گرفته بود؟
به هرحال بازگشت چند باره نورافکن به ایران نشان میدهد اگر بازیکن تنها برای رفتن به خارج به حرفهای درگوشی مدیربرنامه زیرکش گوش کند، رویای شیرین لژیونر شدنش میتواند به کابوسی ترسناک مبدل شود. با نخواستنهای هر باره شارلوآ در صورتی که نورافکن از ایران هم پیشنهاد نداشت، میتوانست این کابوس به مرگ تدریجی یک رویا هم برای او تبدیل شود. تنها شانس امید همین امید داشتن تیمهای ایرانی به دو ساق پای اوست. وگرنه شاید شمع موفقیتهایش زودتر از اینها خاموش میشد.
به هرحال امثال نورافکنها بهتر است برای انتخاب تیمهای خود به جای مشورت با مدیربرنامهای که بیشتر به فکر جیب خودش است تا پیشرفت بازیکنش، با یک مربی یا یک فرد فوتبالی همفکری کنند. شاید یک فصل دیگر هافبک سابق استقلال در این تیم میماند به تیم بزرگتری منتقل میشد اما عجله کردن او کار دستش داد.
باید از نورافکن پرسید هنوز هم مثل روزی که از ترک ایران خوشحال بودی، خوشحال هستی؟!