محسن بابادی؛ طی 2 دهه اخیر و با حرفهایتر شدن فوتبال کشور، رفته رفته اردوهای آماده سازی پیش فصل و نیم فصل داخلی، جای خود را به اردوهای خارجی خصوصا در کشورهای اروپایی از جمله ترکیه دادند.
تا جایی که نه تنها پرسپولیس و استقلال، بلکه سپاهان، فولاد، تراکتورسازی و چند تیم دیگر نیز اردوهای خارج از کشور را تجربه و در برنامه اصلی خود قرار دادند. به عنوان مثال؛ زمانی علیپروین تیم پرسپولیس را در تپههای داودیه تمرین میداد، اما کم کم کار به جایی رسید که اگر تیمی لیگ برتری نمیتوانست اردوی خود را در خارج کشور برگزار کند، به نوعی افت کلاس کاری، کسر شان و سرشکستگی برایش محسوب میشد. اما رفته رفته بر اثر گرانیهای سرسام آور، افزایش بیرویه قیمت دلار، تورم ویران کننده و....تیمهای متمولی همچون فولاد، سپاهان و تراکتورسازی نیز قید اردوهای خارجی را زدند تا کمپهای بروجرد، همدان، شهرکرد، اردبیل و چند جای دیگر خوش آب و هوا و مرتفع که مدتی بیکار بوده، اما کیفیتهای مناسبی داشته و ضمن کاهش هزینهها شرایطی همچون کمپهای خارجی را تداعی میکردند، جای خود را میان تیمهای لیگ برتری بیشتر باز کنند. همان کمپ هایی که گاها تیمهای لیگ 1 و 2 نیز تمایلی به تمرین در آنها نداشته و سودای سفر خارجی را در سر می پروراندند.
در کنار مشکلات روزافزون اقتصادی کشور، طی 1.5 سال اخیر کرونا نیز مزید بر علت شد تا تیمهای مطرح کشور قید کمپهای خارجی را زده و در داخل کشور تمرینات خود را پشت سر بگذرانند. مشکلات مالی برخی تیمهای لیگ برتری از جمله نفت آبادان و نفت مسجدسلیمان به گونهای بود که توان تحمل مخارج سنگین و حتی خارج شدن از خوزستان در نیم فصل را هم نداشته و نتوانستند بازیکنان مناسبی را نیز جذب کنند. حال چگونه فوتبال کشور در این بستر نامناسب اقتصادی دم از حرفه ایگری میزند، جای بسی تعجب دارد! کیفیتهای فنی که بالا نرفته هیچ، اخلاق در ورزش همچنان زیر صفر است و مسائل حاشیهای و پشت پرده، زدوبندها، لابیگریها، دلالیسم، کارت چاق کردنها و...همچنان بر فوتبال کشور سایه افکنده است. تنها چیزی که در فوتبال ایران به اصطلاح حرفهای شده، لاتین شدن شماره پیراهن بازیکنان، تغییر شکل و شمایل رختکنها، افزایش سرسام آور دستمزدها و بالاخص حرافی و قشنگ حرف زدن در مصاحبههاست، وگرنه همان آش و همان کاسه را شاهد بوده و در همه زمینهها پسرفت و عقبگرد داشتهایم.
نیم قرن ناکامی تیم ملی امید از یک طرف، بی دروپیکر بودن فوتبال پایه و تیم های ملی نوجوانان و جوانان از یک سو و تیم ملی بزرگسالان هم که دیگر نگو و نپرس. علی رغم شعارهای چند دهه اخیر، هنوز فوتبالمان را به بخش خصوصی واگذار نکردهایم و از حمایتهای دولتی آنچنانی به واسطه سیاست های غلط دولتمردان هم خیری ندیده و البته تا چنین است، هیچ اتفاق مثبتی نیز در فوتبال کشورمان شاهد نخواهیم بود. عدهای که ترس از عدم دستیابی و دست درازی به بیت المال را دارند، از مخالفین سرسخت خصوصی سازی باشگاهها بوده و تلاشی نیز در جهت تزریق بودجه دولتی به تیمها ندارند. تنها این مردم هستند که همچون همیشه باید با شرایط موجود بسوزند و بسازند و حال که تنها دلخوشیشان در این شرایط بحرانی کرونا فوتبال است، از همین حداقل امکان نیز محروم شده اند.
قرار بود فوتبال سبب پول سازی و رشد اقتصادی ورزش کشور شود، اما نه تنها چنین نشد، بلکه بر اثر بی پولی کمرش چند تکه شد و اکنون محتاج لقمهای نان گشته است. گاها در برخی تیمهای مطرح غذای مناسب و باکیفیت سرو نمیشود. هتلهای دور از شان این تیمها و همچنین نبودن آب معدنی سر تمرین هم که دیگر تکراری و نوبر بوده و خنده دارترین اتفاق ممکنه است. اما اگر باشگاهها خصوصی سازی شده بودند، نه تنها تحت تاثیر مشکلات اقتصادی ناشی از عملکرد ضعیف دولتمردان زمین نمیخوردند، بلکه میتوانستند پولسازی کرده و سبب تزریق سرمایه هنگفتی به ورزش کشور شوند. هر گاه شخص یا گروهی جلو آمد که با سرمایه شخصی تیمداری کرده و روند درستی را در پیش گیرد، آنقدر چوب لای چرخش گذاشتند و وصلههای مختلف به وی چسباندند که آخر و عاقبتش شد آنچه ما امروز مشاهده می کنیم. حتی بخش خصوصی نیز انگیزهای برای سرمایه گذاری در ورزش خصوصا فوتبال ندارد. چرا که ممکن است هر آن بر اثر به خطر انداختن موقعیت و بدخواهی عدهای، سر از جایی دربیاورد که دیگر نتواند سر بلند کرده و از جایش تکان بخورد. این هم آخر و عاقبت فوتبال کشور و تیم های لیگ برتری ما. وای بحال لیگ دسته های پایین تر. فوتسال، فوتبال ساحلی و سایر ورزشها که پیشکش!
متاسفانه فوتبال کشور روند درستی را طی نکرده و مادامی که با دیدگاه تماما مادی و سودگرایانه و نه ورزشی به فوتبال بنگرند، هیچ اتفاق خوبی را در آن شاهد نخواهیم بود. اگر به فکر فوتبال بودند، قطعا سرمایهگذاری در فوتبال پایه شامل افزایش امکانات نرم افزاری و سخت افزاری، آموزش جهت بالا بردن کیفیت کار مربیان، افزایش دستمزد مربیان پایه و....در اولویت قرار می گرفت. اما اکنون مشاهده میشود حتی باشگاههای بزرگ دستمزد مربیان پایه و بودجه آکادمیها را به شدت کاهش داده و تنها ظاهر ماجرا را حفظ کردهاند. چرا که فوتبال پایه سودی برای یک عده نداشته و کار کردن در آن را تنها وقت هدر دادن میدانند. مزرعه ای که به موقع کارهای اولیه از جمله شخم زدن زمین، آبیاری، کاشت بذر، دادن کود و سایر مراقبتهای ممکنه در آن صورت نگیرد، قطعا محصول مناسب و مطلوبی نخواهد داد و کم کم صاحب آن روی به واردات و خرید همان محصولی خواهد آورد که از پرورش آن به دلایل مختلف عاجز مانده است. منظور از بذر و نهال، همان فوتبال پایه کشور است. محصول نیز همان بازیکنان پرورش یافتهاند و واردات هم استخدام بازیکنان و مربیان بی کیفیت خارجی است.
نه تنها در ورزش و کشاورزی وضع به یک شکل است، بلکه در آموزش پرورش و بسیاری وزارتخانههای دیگر نیز کار از پایه و بنیان خراب است و مشاهده میشود همه دنبال کارهای ضربالعجلی و زودبازده با کمترین زحمتاند. در اقتصاد نیز چنین است. موقعی که اصولاولیه و پایه ای در مباحث اقتصادی رعایت نشود، شاهد چنین رشد بی سابقه تورم و مشکلاتی هستیم که نهایتا دودش به چشم ورزش و فوتبال نیز می رود. بایست تغییرات اساسی در ساختار سیستم اداری و اصول پایه و ابتدایی همه کار ها در کشور صورت گرفته تا شاید با یک برنامه ریزی 5 الی 10 ساله، چشم انتظار برداشت محصول در همه زمینه ها اعم از هنر، ورزش، صنعت و... باشیم.