به گزارش فرتاک ورزشی، باران بارید هوا خوب شد اما تا دلت بخواهد زمین خراب شد... خراب مثل بازی تیم ملی که قرار بود با یک سه امتیاز شیرین دیگرش عاشقانگی جام جهانی کنیم ولی باران لباس قرمز حریف را پوشید و آنقدر حمله کرد که تمام برنامههای کارلوس کیروش و سربازانش را با خودش ببرد.
در باتلاق باران سوریه همه ایران زمینگیر شد درست مثل ارتش هیتلر که با همه نیرو و قدرتش در برف روسیه ماند و اینجاست که میفهمیم بعضی زمانها دست طبیعت از قدرت دست ما خیلی قویتر است.
دیروز شانس نداشتیم... نه از هوا که حداقل کمی هوای ما را بیشتر داشته باشد کمتر ببارد و نه از زمین که توپ را در جایی بنشاند که طارمی و انصاریفرد حداقل از تکنیک شانس برای ما گل بسازند نه از تکنیک و رقص پای خودشان.
دیروز سوریه برای باختن به ما به زمین آمد اما همانقدر که این روزها بر مردمان کشورش بلای روسی از آسمانش میبارد، دیروز موهبت الهی از آسمان مالزی برای آنها رسید تا با پاسکاری با یار دوازدهم خود یعنی همان میلیونها قطرهی باران، موفق شوند یک امتیاز از ما بگیرند که فقط کار ما را برای صعود سختتر کنند.
از بازی دیروز نه میتوان از ایرادات سیستم 4-1-4-1 گفت نه میتوان از ایرادات مدافعان کناری را گفت و نه میتوان به پاسهای عمقی داده نشده گفت... فقط و فقط میتوان از بازی خوب باران برای سوریه گفت که به اندازهی کل بازیکنان این تیم بازی ما را یکتنه خراب کرد.
چقدر دلمان تنگ شده بود برای دیدن بازی بینقص تیم کیروش درست همانند آن چیزی که در بازی کره جنوبی دیدیم و نود دقیقه کیف کردیم... اما زمین و هوای مالزی عصر پاییزی ما را خراب کرد تا برای اولین بار پای دیدن بازی تیم کیروش خواب برویم...
باران بلا... یک حریف چرک نمک نشناس...یک مربی خرافاتی بدتیپ که بازی در بدترین ورزشگاه مالزی را انتخاب کرد... بدشانسی که حداقل اجازه نداد از سه امتیاز این بازی کیف کنیم... همهی اینها مستحق لگد محکمی هستند که نگذاشتند از سوریه به روسیه برسیم...
نویسنده: "سعید قرائی"