تاریخ انتشار: 1395/07/08 19:21
کد خبر: 258677

زندگی منهای 24

یک سال از درگذشت هادی نوروزی گذشت
زندگی منهای 24

به گزارش سرویس فوتبال لیگ برتری فرتاک ورزشی،1 - قهرمانی از چنگ ارتش سرخ پریده و فوکوس دوربین‌ها، روی پسربچه‌ایست که تک و تنها دور ورزشگاه قدم می‌زند. قدم می‌زند، قدم می‌زند و آشغال‌هایی که مردم به زمین پرتاب کرده‌اند را شوت می‌کند. آمده بود تا جشن بگیرد. خودش را مدت‌ها آماده این روز کرده بود تا جام را بالای سر ببرد و احتمالا بارها جلوی آینه ژست بالا بردن جام را تمرین کرده بود.

2 - تابستان 79 است . هادی و بچه محل‌ها، جمع می‌شوند و می‌روند به قائم‌شهر تا با پرسپولیس این شهر بازی کنند. مطابق انتظار، کپورچالی‌ها 4گل دریافت می‌کنند که زننده 2گل آنها مهرداد اولادی بود. اما برخلاف توقعات، بچه‌های روستا 3بار هم دروازه سرخ‌ها را باز می‌کنند که زننده هر 3گل، هادی نوروزی بود. رامشگر - سرمربی پرسپولیس قائم‌شهر - هادی را کنار می‌کشد و می‌گوید: «خودت را برای کارهای بزرگ‌تر آماده کن.»
3- داربی شده و پرسپولیس طوفانی به‌راه انداخته است. زنده شدن دوباره عدد 24 با نتیجه دربی و شادی‌های معنادار سرخ‌ها با در ‌آغوش‌کشیدن هانی، باعث شد تا یاد هادی باز هم زنده شود. پرسپولیسی‌ها در پایان بازی با دیدن یادگار کاپیتان در آغوش مهرداد کفشگری، چشم‌هایشان که غرق در اشک شوق است، کمی خیس‌تر می‌شود. 
4 - سال87 و در زمین اکباتان، علی کریمی، نیکبخت و پتروویچ و یک لشگر هافبک سطح اول در حال تمرین هستند و با توپ بازی‌بازی می‌کنند. یک نفر اما با تمام توانش در حال دویدن در کنار زمین است. همان جوان بابلیست که با داماش ایرانیان در لیگ یک ده گل زده و حالا به آرزویش رسیده است. هافبک‌های پرسپولیس زیادی تنبل هستند و نیاز به یک روح تازه است. آپاچی، اینجا دوباره متولد می‌شود. سرمربی تیم تصمیم می‌گیرد به هادی نوروزی بازی بدهد تا بالانس تیمش حفظ شود. حالا هادی آماده می‌شود برای کارهای بزرگ‌تر. 
5 - تمام بابل به‌استقبال «24 ابدی» آمدند. جای سوزن انداختن در شهر نیست. همه خبردارند که هادی به‌شهر بازگشته و آمده‌اند بدرقه‌اش تا به کپورچال برود. هیچ‌کس یادش نیست که بابل این‌قدر شلوغ شده باشد. مراسم انتقال هادی از بابل به کپورچال ساعت‌ها به‌طول می‌انجامد و بهارنارنج‌ها، در پاییز برگ‌ریزانشان شدیدتر شده بود. 
6 - پرسپولیس از 7بازی تنها 7امتیاز دارد و فشار شدیدی روی کاپیتان تیم است. هفتم مهر است و به‌دلیل در از ناحیه کشاله ران، بعد از صحبت با محمود خوردبین هادی تمرین را نیمه‌کاره رها می‌کند. به خانه می‌رود و با دوست‌هایش بازی رئال - مالمو را تماشا می‌کنند. کهکشانی‌ها با درخشش رونالدو دو بر صفر مالمو را شکست می‌دهند و مهمانی هم تمام می‌شود. هادی می‌رود می‌خوابد. 
7 - ورزشگاه آزادی هیچ‌وقت این ساعت این جمعیت را به‌خودش ندیده است. ورزشگاه پیر تهران، میزبان وداع با کاپیتان جوان سرخ‌های پایتخت است. آپاچی، که ده‌ها هزار مرد و زن را به استادیوم کشانده است دیگر نمی‌تواند بلند شود. مردم هرچه فریاد دارند می‌کشند، اما هیچ فایده‌ای ندارد. هادی بلند نمی‌شود. هانی بغل دایی‌اش است. همسر هادی روی تابوت افتاده و تقلا می‌کند. همه‌چیز کوتاه است، مثل عمر هادی. ثانیه‌ها به‌سرعت سپری می‌شوند و هنوز انبوهی از جمعیت، اتفاق رخ داده را باور نکرده است. 
8 - ساعت 6صبح هشتم مهرماه، خیلی‌ها هنوز خوابند. هادی اما در خواب، به‌خوابی عمیق‌تر فرو رفته است. خبرش از تلوزیون پخش می‌شود و مردم ناباورانه خودشان را به‌بیمارستان آتیه می‌رسانند. عابران سوال می‌کنند چه‌خبر است؟ و بعد از شنیدن پاسخ، دوباره پرسششان را تکرار می‌کنند. 
9 - گروس عبدالملکیان در شعری می‌گوید: «موسیقی عجیبی‌ست مرگ، بلند می‌شوی و چنان آرام و نرم می‌رقصی؛ که دیگر هیچ‌کس تو را نمی‌بیند.‍«

 

 


کپی لینک کوتاه خبر: https://fartakvarzeshi.com/d/2a7kxv

اخبار مرتبط



آخرین اخبار


عکس یادگاری هنرپیشه محبوب با پسرهای سرخ‌پوش در تمرین استقلال