گلر ملیپوش قرمزها را حالا باید جدیدترین یاغی پرسپولیس دانست؛ کسی که عبارت «شورش بیدلیل» شاید برازندهترین تعبیر برای توصیف رفتارش باشد. او در حالی به طغیان علیه باشگاه پرسپولیس پرداخته و چپ و راست برای تراکتورسازی پیغام فرستاده که به طور کلی حضورش در این باشگاه برای او توام با اتفاقات مثبت بوده است. بیرانوند با این تیم قهرمان ایران شد، به جمع چهار باشگاه برتر آسیا رسید و البته پیراهن شماره یک تیم ملی را هم به تن کرد. با این همه اما حالا او سودای سفر به سرش زده؛ آن هم به مقصدی که آخرین مسافرانش یعنی نوراللهی و عالیشاه امروز سخت پشیماناند و اگر راه برگشتی داشتند، بیگمان برای پست کردن دفترچه خدمت کمی بیشتر دندان روی جگر میگذاشتند.
در مورد بیرانوند و غائله اخیرش خیلی از گفتنیها گفته شده، شاید به جز یک نکته مهم؛ این سوال که او بابت کدام شاهکارش امروز چنین بر سر پرسپولیسیها منت میگذارد و آنها را تهدید میکند؟ ستارههای وفادار، مردانی از تبار دلپیرو و جیجی بوفون معمولا همه چیزشان را برای تیم میگذارند، بیآنکه یک ثانیه رفتاری مشکوک به منت و خودبزرگبینی از آنها دیده شود. ستارههای تجاری و غیرافسانهای مثل رونالدو هم هرازگاهی که عرصه بر آنها تنگ میشود (مثل اتهام فرار مالیاتی که به کریس زده شد) لب باز میکنند و به یادآوری برخی از دستاوردها و افتخاراتشان میپردازند. داستان بیرانوند اما به طور کلی متفاوت است و او انگار به تنهایی در حال ایجاد یک گروه سوم است؛ یعنی بازیکنانی که بدون هیچ شاهکار خاصی و بیآنکه دین آنچنانی بر گردن تیم داشته باشند، ناگهان هوس میکنند برای هواداران شاخ و شانه بکشند؛ راستی این دوستان را کجای دلمان باید بگذاریم؟
بهتر است علیرضا بیرانوند کمی در خلوت خودش فکر کند و ببیند به اتکای کدام هنرنمایی به خودش اجازه میدهد اوقات هواداران را تلخ کند و آنها را زیر فشار بگذارد؟ او در این یک سالونیم برای پرسپولیس چه کرده؟ بله؛ این تیم فصل گذشته عنوان بهترین خط دفاعی لیگ برتر را از آن خودش کرد، اما چقدر از این افتخار به صلابت خط دفاعی پرسپولیس مربوط میشد و چقدرش به دست و پنچه «علی بیران» ربط داشت؟ وقتی جلال حسینی در آغاز این فصل مصدوم شد و برای مدتی نتوانست در پرسپولیس و تیم ملی بازی کند، همه عیار واقعی بیرانوند را دیدند. ببینید که چطور در این چند هفته با بازگشت جلال، جان به دستهای او بازگشته و حتی خروجهای بیرانوند هم با اعتمادبهنفس بیشتری همراه شده است. خب آیا این هنر است؟ اگر بیرانوند با جلال در لیگ شانزدهم فقط 14گل خورد، بهتر است به او یادآوری کنیم نیلسون کوریا هم در لیگ سیزدهم با جلال تنها 15گل خورده بود و تازه آن زمان پرسپولیس کمال کامیابینیا و محمد انصاری و احمد نوراللهی را هم در اختیار نداشت. هواداران پرسپولیس از آن سال کلی مهار دیدنی و نجاتبخش از نیلسون به یاد دارند، اما از بیرانوند چه در خاطرهها مانده؟ کدام شیرجه عالی؟ کدام مهار مهم پنالتی؟ اصلا کدام بازی در این دو سال اخیر به نام علیرضا بیرانوند ثبت است و بعدها هم میتوان آن را به اسم این دروازهبان پرادعا به یاد آورد؟
تهدید به جدا شدن از تیمی که قادر به خرید بازیکن نیست، شاید غیراخلاقی باشد. بدتر از آن اما «توهم» کلیدی بودن است؛ دردی که بیرانوند به اشتباه به آن مبتلاست و ممکن است همین خطای محاسباتی کل آینده حرفهایاش را به خطر بیندازد.