یک بار زمان برگزاری بازیهای آسیایی 1990 پکن که علی پروین سرمربی تیم ملی بود این اتفاق افتاد و تعداد بازیکنان دعوت شده از استقلال به تیم ملی بیشتر از بازیکنان پرسپولیس بود و همین عامل نیز موجب شد پروین پرسپولیسی نزد استقلالیها هم وجهه خوبی پیدا کند. حالا هم کارلوس کیروش به تبعیت از همان تفکر پروینی و برداشت از الگوهای مربی ایرانی دست به کاری زده که کمی البته تعجببرانگیز است. فرق انتخاب کیروش با انتخاب پروین در یک چیز است؛ زمانی که اسطوره قرمزها سرمربی تیم ملی بود استقلال بازیکنانی داشت که گذشتن از نام آنها خیلی هم ساده نبود و نمیشد از شایستگیهای آنان چشمپوشی کرد؛ جواد زرینچه، مهدی فنونیزاده، احمدرضا عابدزاده، رضا حسنزاده، صمد مرفاوی، شاهرخ و شاهین بیانی، مجید نامجومطلق، محسن گروسی و محمد تقوی 10 بازیکنی بودند که زمان مربیگری علی پروین به تیم ملی دعوت شدند و با نگاهی به لیست جدید کیروش متوجه خواهیم شد که پشت این انتخاب سیاستی خوابیده که فقط خود کیروش میداند و قابل مقایسه با آن انتخاب تیم ملی پروین نیست. هر چند محمد مایلیکهن بعد از چند سال روی کار آمدن و عهدهدار شدن مسئولیت تیم ملی تلافی کرد و تنها علی منصوریان و مهدی پاشازاده را از استقلال دعوت کرد که البته به پاشازاده بازی نرسید و منصوریان هم هرازچندگاهی در ترکیب قرار میگرفت. (با وجود بیمهری مایلیکهن به مهدی همان سالها پاشازاده به تیم منتخب جهان دعوت شد و در کنار بزرگان فوتبال دنیا بازی هم کرد).
با توجه به خصوصیات ویژه کیروش نمیشود دستش را خواند و به اهداف مورد نظرش دسترسی پیدا کرد. او اخلاق و رفتار خاص خودش را دارد و در برههای از زمان تغییر میکند. گاهی به عمق اروپا و آمریکا و اقیانوسیه دقیق میشود و بازیکنانی گمنام و کمرنگ با هویت ایرانی مثل بیت آشور، دانیال داوری، امید نظری، امیر شاپورزاده و... را کشف و معرفی میکند و پس از چند دوره کوتاهمدت بیخیال آنها میشود در حالی که میتوانسته به جوانان داخلی مشتاق و پرانگیزه در لیگهای برتر و دسته اول و... میدان دهد و آنان را برای امروز تیم ملی مهیا کند. ولی این اتفاق نیفتاد و جوانان لایق و شایسته داخلی پشت نام خارجی آنها پنهان ماندند و میدانی برای بروز استعدادهایشان پیدا نکردند. با این حال قضاوت نمیکنیم که عملکرد کارلوس خوب بوده یا بد و حکمی هم در اینباره صادر نمیکنیم، چون باز هم حرف داریم.
سرمربی تیم ملی فوتبال ایران کلا آدم باثباتی در این زمینه نبوده در حالی که از نظر شخصیتی دارای پرستیژ بادوامی است. او گاه چنان داغ میکند که بدون درنظر گرفتن مصالح دیگران اطرافش را هم میسوزاند. گاهی هم آنقدر بیخیال مسائل میشود که سرنوشت تیمهای پایه به وجود میآید. (امسال به دلیل عدم دخالت کیروش در تیمهای پایه نتایج درخشانی به دست آمده و موفقیتها را نباید به وی منتسب کنیم، چراکه این کار ظلم به مدیران فدراسیون و مربیان زحمتکش داخلی است).
کیروش مربی خاصی هم هست؛ گاهی بازیکنی مصدوم و تازهمداواشده را به تیم ملی دعوت میکند که یک سال از میادین دور بوده و در هیچ تیمی بازی نکرده است. مثل کنعانیزادگان که بعد از جراحی زانوی خود و فسخ قراردادش با استقلال یک سال از میادین دور بوده و با بهبودی نسبی از سوی کیروش به تیم ملی راه یافت. علاوهبر او علاقه عجیبش به بازیکنی که همیشه نیمکتنشین تیمش در اروپاست باعث شده تا در نوع انتخابش برای تیم ملی شبهاتی به وجود بیاید و عدم دعوت از چهرههایی مثل سروش رفیعی و محسن مسلمان او را در مظان اتهام قرار میدهد که چرا چنین تبعیضهایی قائل میشود.
اگر رقابتهای مقدماتی جام جهانی 2014 را به یاد داشته باشید قطعا یک نتیجه خوب هم از سلایق کیروش به دست خواهید آورد، همان سالی که استخوانبندی تیم ملی را استقلالیها تشکیل میدادند؛ مثل سیدمهدی رحمتی، جواد نکونام، خسرو حیدری، امیرحسین صادقی، پژمان منتظری، مجتبی جباری، هاشم بیکزاده و حتی فرزاد حاتمی. حالا هم نامهایی مثل سیدحسین حسینی، وریا غفوری، روزبه چشمی، مجید حسینی، میلاد زکیپور، امید ابراهیمی و فرشید اسماعیلی از استقلال در تیم ملی به چشم میخورند که کمی دور از ذهن است.
اما اصل ماجرا برمیگردد به نتایج ضعیف و دور از انتظار استقلال که در فصل اخیر حاصل شده و در صورت تداوم آن اتفاقات ناخوشایند دیگری خواهد افتاد که در شأن این تیم و هوادارانش نیست.
کیروش با فهم این موضوع و درک شرایط بحرانی استقلال قصد دارد در وهله اول این تیم را از بحران خارج سازد و با خارج ساختن استقلال از بحران، شرایط حاکم بر لیگ برتر را به سمت و سوی عادی شدن و رقابتهای بهتر و با کیفیتتر پیش ببرد. در این صورت او میتواند حس رقابت و انگیزه لازم برای نمایش بهتر از سوی جوانان لیگ را نیز ایجاد کند. این اتفاق باز باعث میشود شرایط بحرانی روی سکوها هم تلطیف شود و نقاط آسیبدیده از این وضعیت ترمیم گردد. کیروش یک خدمت دیگر هم در این زمینه میکند؛ اگر استقلال به همین منوال ادامه دهد و نتواند در لیگ برتر جزء سه تیم اول باشد یا اگر موفق نشود قهرمان جام حذفی کشور شده و سهمیه لیگ قهرمانان آسیا را به دست آورد، آنوقت آسیبش در کلان مدیریتی به وزارت ورزش، فدراسیون فوتبال ایران، باشگاه بزرگی به نام استقلال، اسپانسرهای باشگاه، صدا و سیما، مدارس فوتبال، تیمهای پایه، هواداران میلیونی و در کل جامعه که تحت تاثیر نتایج آن هستند، خواهد رسید. این موضوع در مورد پرسپولیس هم صدق میکند که گوش شیطان کر فعلا از وضعیت مناسبی برخوردار است.