احسان حاجصفی هم مانند شجاعی و دژاگه به تراکتورسازی پیوست و رضاییان هم ظاهرا به این تیم ملحق خواهد شد. حالا که کار رسیده به خرج کردنهای کلانتر برای جذب رضاییان و حاجصفی، باید یکبار و با دقت پدیده تراکتور، زنوزی را بررسی کنیم. تراکتور به تنهایی پدیده ملموس و غیرقابل انکاری است اما تراکتوری که زنوزی مالک آن باشد، چیز دیگری است. پدیدهای که البته باید با همان نگاه خاکستری بررسی شود. نه خیر مطلق و نه شر مطلق. نه خوب و نه بد. یک تیم با مختصات و مشخصات خاص خودش که میتواند بد و خوب را همزمان در خود حمل کند. درست مثل هر تیم دیگری در دنیا.
بیایید کمی به تراکتور زنوزی نگاه کنیم.
1. هر شخصی از بخش خصوصی که در لیگ ایران سرمایهگذاری کند، به فوتبال ایران خدمت میکند مخصوصا در تیمهای پرطرفداری که هویت و قدمت و تماشاگر را با هم دارند.
با این همه هر تیمی در لیگ ایران، چه دولتی و چه خصوصی که باعث گران شدن لیگ شود به فوتبال ایران خیانت کرده. مهم نیست سپاهان باشد یا استقلال و پرسپولیس یا تراکتورسازی و استیلآذین. تا زمانی که هزینههای صورتگرفته در فوتبال نه از طریق درآمدهای حاصله از فوتبال که از جیب دولت یا جیب شخص باشد، هزینه گران به صلاح نیست.
اگر تراکتورسازی با پول حق پخش و بلیتفروشی و آگهیهای دور زمین و فروش محصولات به درجهای از درآمدزایی رسیده که چنین تیم پرهزینهای ببندد نهتنها ایراد ندارد که باید مورد تشویق هم قرار بگیرد اما وقتی این پولها قائم به فردند و نه قائم به سیستم، هرچه بیشتر به آن وابسته شویم بدتر میشود. اگر فردا زنوزی نباشد تراکتور چنین گران شده چطور میخواهد به وضعیت عادی برگردد؟
2. اینکه تراکتور و هوادارانش لیاقت یک تیم خوب و پرافتخار را دارند البته که امری بدیهی است. با این همه این تیم پیر و سالخورده نگرانمان میکند. سرمربی پیر و خریدهای خارجی پیر و بازیکنان ملیپوش در ابتدا جذب شده پیر. شجاعی و دژاگه به آخر خط فوتبال خود رسیدهاند. رامین رضاییان و حاجصفی البته خریدهای جوانتری هستند و صد البته میتوانند به جناحین تراکتور تعادل را برگردانند. کسی نمیتواند بگوید حضور جان توشاک در تراکتور کار بزرگی نیست. کسی نمیتواند بگوید حضور شجاعی و دژاگه شخصیت و وزن تیمی را بالا نمیبرد اما همه اینها بیفایده است اگر باشگاه روی آکادمی خود سرمایهگذاری نکند و میانگین سنی خود را کاهش ندهد. برای شروع فصل نقل و انتقالات جذب چند بازیکن ملیپوش بسیار ارزشمند است اما سن و سالشان از یادمان نرود. مهمتر اینکه برگشت خوردن چهار بازیکن تیم ملی از اروپا هم خبر خوبی نیست. در مورد چهار بازیکنی صحبت میکنیم که بعد از ویترین جام جهانی به تراکتور رسیده یا میرسند نه به تیمهای درجه یک و دوی اروپایی.
3. در فصل نقل و انتقالات تراکتورسازی تمرکز خود را روی جذب بازیکنان تهاجمی گذاشت و از نظر دفاعی دچار مشکل شد. حالا به دنبال جذب حاجصفی و بعد رضاییان افتادهاند تا در خط دفاعی هم ساختار خود را ترمیم کنند. خبر جذب این دو بازیکن البته خبر بسیار خوبی است چراکه با این دو چپ و راست تراکتور راه میافتد و میشود یک فوتبال انگلیسی مبتنیبر بازی از جناحین را به دست آورد که قطعا توشاک را شاد میکند. از این منظر احتمالا چند هفته بعد از حضور این دو و هماهنگیشان با تیم، تراکتور زهردارتر هم خواهد شد.
4. از بحثهای مربوط به مالکیت غیرقانونی زنوزی بر دو تیم لیگ برتری که بگذریم، مالک باشگاه نشان داده تمام تمرکزش را روی این تیم گذاشته و این مورد بسیار مهمی است. در سالهای اخیر تراکتور از داشتن مدیر تماموقت که تمام تمرکزش روی تیم باشد، غافل بود اما حالا با حضور زنوزی و اسدی، تراکتور آدمهایی در قواره خود را یافته که وقت خود را نه برای دغدغههای دیگر که برای این تیم میگذارند. این موضوع بسیار با اهمیت است و ارزشش در مسابقات مشخص خواهد شد.
اینها بخشهایی از سایه روشنهای تراکتور جدید است. به نگاه من گرانتر کردن لیگ بزرگترین اشتباهی است که زنوزی انجام میدهد چراکه درآمدهای او از فوتبال نیست و این موضوع تراکتور را از درآمدهای پایدار دور نگه میدارد. با این همه مالکیت او دستاوردهای مثبتی هم دارد که به آن اشاره شد. ببینیم این تیم گران و کمی هم سنگین و سن و سالدار در رقابت با مدعیان چگونه مسیرش را پیش خواهد برد؟