درواقع سخت میشود شبیه برخی پدیدههای اجتماعی در فوتبال ایران را در سایر کشورها ردیابی کرد. نکته جالب توجه اینکه منظور از سایر کشورها الزاما اروپای غربی یا آمریکای شمالی و ژاپن و کره جنوبی نیست بلکه حتی در فوتبال تازه احیا شده افغانستان و فوتبال زخمی بحرین هم گاهی مشابه پدیدههای منحصربهفرد فوتبال ایران را هرگز مشاهده نمیکنیم.
یکی از این موارد، نقش لیدرها و به اصطلاح فرمانرواهای سکوها در سرنوشت فوتبال باشگاهی و ملی ایران است. البته که حکم مطلق در این خصوص نمیشود صادر کرد و در ادامه به مواردی از این دست در برخی کشورهای دنیا اشاره خواهد شد اما نویسنده مشخصا بر این موضوع تاکید میکند که این معضل اجتماعی و فرهنگی در ایران به یک مشکل عمیق و ریشهدار تبدیل شده که روزبهروز نقشی جدیتر و متاسفانه تاثیرگذارتر پیدا میکند.
میتوان با قاطعیت گفت که پدیدهای به نام لیدر یا رئیس کانون هواداران با ویژگیهایی که در ایران موجود است، به احتمال بسیار زیاد در کشورهای دیگر هرگز یافت نمیشود، اما هستند گروههایی از هواداران که معمولا افرادی آنها را هدایت میکنند، برای آنها شعارهای تحریکآمیز میسازند و معمولا حتی گاهی از طریق همین هواداران دوآتیشه زیر پرچم هولیگانیسم، در سیاستهای باشگاه دخالت میکنند. تنها سلاح یک باشگاه فوتبال برای دوری از این پدیده آزاردهنده، مردمی بودن است و این مردمی بودن بهعنوان یک ضریب شناسایی، باید روزبهروز تقویت شود.
لیدرهای فوتبال در کشورهای آفریقایی تا حدودی شبیه به برخی کشورهای آسیایی، وجود دارند. در این میان الجزایر، مراکش و تا حدودی نیجریه از این پدیده رنج میبرند. درواقع اگر یک باشگاه هواداری شکل بگیرد و به هواداران خدمات بدهد، دیگر نیازی به چند نیروی انسانی که معمولا بویی از فرهیختگی و سواد نبردهاند و تنها با داد و فریاد و تهدید، کار خود را پیش میبرند، نیست.
این موضوع در آمریکای جنوبی نیز گاه رویت میشود، جایی که معمولا لیدرها فقط با فوتبال سروکار ندارند و ردپای مافیاهای مختلف در ابعاد گوناگون مانند موادمخدر، اسلحه و... ردیابی میشود، اما هرچه فوتبال، رنگ فوتبالی بیشتری به خود میگیرد، این ردپاها نیز کمرنگتر میشود و در این میان نباید نقش مهم نیروهای امنیتی و پلیس ملی را نادیده گرفت.
مدیریت یک باشگاه نیز بسیار نقش مهمی ایفا میکند، به استناد گزارش وبسایت رسمی باشگاه منچستریونایتد در زمان مربیگری سر الکس فرگوسن، سه بار درگیری باشگاه با کسانی که خود را رهبران هواداران معرفی میکردند، ثبت شده است و هر سه مورد با دخالت مدیریت باشگاه حل شده است. درواقع باشگاهی مثل منچستریونایتد هرگز در شأن و حریم خود نمیبیند که به چند فردغیر مسئول و غیررسمی وابسته باشد و از آنها درباره سیاستهای کلان و خرد باشگاه خط بگیرد.
روزنامه «اسپورت کاتالونیا» در مقالهای که سپتامبر 2016 به چاپ رسیده مدعی میشود، گروه بویکسسنویس بهعنوان یکی از گروههای مخرب و معارض با دولت اسپانیا دهها بار در دو سال گذشته قصد تهدید، خرابکاری و تنظیم و هدایت شعارهایی علیه مدیران وقت باشگاه بارسلونا را داشته که همه موارد توسط پلیس امنیت ملی اسپانیا در زمان درست، تشخیص داده شده و با آن مقابله صورت گرفته است. البته در همان زمان مدیریت باشگاه بارسلونا برای توضیح درباره داشتن یا نداشتن رابطه با این لیدرها که از سکوهای نیوکمپ برخی حوادث داخل تیم را کنترل میکردند، بارها به اداره امنیت ملی اسپانیا، فدراسیون فوتبال اسپانیا و انجمن فوتبال کاتالونیا فراخوانده شد.