مسیها بعد از بازی بابت از دست دادن امتیاز این مسابقهی مهم ناراحت بودند اما ته دل همهی آنهایی که این بازی را مشاهده کردند شادی ریزی وجود داشت و آن تلاش همه جانبهای بود که مس در پنجمین بازی فصل خود نیز آن را تمام عیار نشان داد و نحوهی نمایش مس در این بازی بازهم امید را به این تیم برای بازیهای آینده زنده نگه داشت.
مس در این بازی به همان بلایی دچار شد که در بازیهای قبل، آن را بر سر حریفانش میآورد... یعنی زدن ضربه در همان بیست دقیقهی ابتدای بازی با استفاده از عدم تمرکز حریفانش... اما اینبار نادر دستنشان همین حربه را علیه مس به کار برد و اشتباه سادهی خط دفاع مس، کار را در دقایق ابتدایی با پذیرفتن گل،برای مس به شدت سخت کرد.
درس عبرت اولی که مس از این بازی گرفت این بود اگر میخواهد همانند بازیهای قبل در این دقایق از اشتباه حریفانش به سود خود استفاده کند، در ابتدا خود نباید دچار اشتباهات مهلک شود تا همانند بازی با ملوان به دردسر بیافتد.
زمین بازی انزلی در شرایط عادی برای مس مشکل دارد چه برسد به اینکه چمن این ورزشگاه نیز شرایط نامطلوب داشته باشد و علیرغم سبزی ظاهر، کلی برآمدگی و تغییر جهت و تغییر سرعت توپ، بازیکنان مس را به زحمت بیاندازد... درصد لو دادنهای توپ بازیکنان مس در این بازی شاید سه برابر بازیهای قبل بود و همین سبب میشد که مس در این بازی در دقایق زیادی از بازی نه تنها نتواند بازی روان خود را انجام دهد که با این حجم از لو دادنهای توپ، خود را تحت تاثیر بازی حریف هم قرار دهد.
مس برای اینکه با شیوهی بازی خود به هدفش دست پیدا کند، به بازی مالکانه نیاز دارد و اگر مس در زمین بازی، مالکیت توپ را از دست بدهد، ناخودآگاه زمین خود را هم در اختیار حریف میگذارد یعنی درست همان اتفاقی که در بازی انزلی رخ داد و بازیکنان مس به خصوص در خط هافبک با از دست دادن توپهای متمادی، هم خط حملهی خود را از کار انداختند و هم خط دفاع خود را به شدت زیر فشار قرار دادند.
باید مطمئن شد که مس در زمینهایی که توپ را زیاد از دست بدهد، به شدت احتمال از دست دادن امتیاز خود را افزایش میدهد و مسیها که خیلی تمایل به تجمع در زمین خودی ندارند با لو دادن توپها در میانهی میدان همان بلایی به سرشان میآید که در صحنهی گل سوم ملوان بر سرشان آمد.
تلفیق غم و شادی بازی مس برابر ملوان به خاطر دل شیر و مغز گنجشکی بود که مس در زمین ملوان از خود نشان داد... دل شیری که سبب شده بود مس بازی متفاوتتری از همیشه برابر ملوان در انزلی داشته باشد... بدشانس باشد که توپ تیکدری از روی خط برمی گردد و ضربهی زیبای علیزاده به گل نمینشیند...
مس شاید به اندازهی سه بازی قبل خود در انزلی در همین یک بازی برروی دروازهی ملوان فشار وارد کرد و همهی اینها ناشی از دل شیری بود که مس در این بازی داشت و نتیجهاش زدن دو گل لذت بخش از سوی بازیکنان این تیم و کامبک شیرین ولی نیمهتمام این تیم بود...همان موضوعی که در پایان بازی همه را نسبت به مس امیدوار نگه داشت.
اما مغز گنجشک علت از دست رفتن امتیاز مس در این بازی بود... مغز گنجشکی که آنقدر مس را به جست و خیز در زمین ملوان و بازیگوشی در میانهی میدان ترغیب میکرد که حواسش به طور کلی از دام میزبان پرت شود و در دقایق پایانی به آن گرفتار شود... مغز گنجشکی که همانند یک کودک سرشار از انگیزه برای زدن گل سوم و پیروزی و طلایی کردن این کامبک مسی، تیم را به جلو هل میداد اما غافل از اینکه این یک امتیاز هم برای مس ارزش پیروزی داشت و الویت حفظ آن به مراتب در آن 15 دقیقهی پایانی بیشتر از زدن گل سوم جلوهگری میکرد.
در نهایت گاهی اشتیاق زیاد، غفلت به دنبال خود میاورد و یادمان میرود که در انزلی شاید از دقیقهی 75 به بعد، بدنهای ما بیشتر از میزبان تحلیل میرود و کنترل بازی و نتیجه و در دستور کار قرار دادن احتیاط شاید عقلانیتر باشد.
شاید تجمع کردن بیشتر در زمین خودی و تغییر فاز تیم به بازی پرتجمع در اطراف محوطه در 15 دقیقهی پایانی بازی دیروز، هیچگاه آن موقعیت تک به تک لعنتی را به حریف نمیداد تا امروز با دست پر از مرداب انزلی خارج شویم ولی بهرحال این نیز هم از درسهای بازی دیروز برای کل تیم شایستهی مس است که البته با حفظ دل شیر خود و فکری بزرگتر در بازیهای آینده، میتواند امتیازات را بیشتر به حساب خودش واریز نماید.
نویسنده: سعید قرائی