شاید کمتر کسی انتظار داشت وقوع یک مشاجره در تمرینات پرسپولیس، منجر به اخراج دو بازیکن سرشناس این تیم شود، اما این اتفاق رخ داد. رامین رضاییان و علی علیپور در حالی با هم درگیر شده بودند که هیچ خبرنگاری در محل اردو حضور نداشت و تا ساعتها بعد از این اتفاق هم هیچکس در ایران متوجه ماجرا نشده بود. در این شرایط شاید برانکو میتوانست با اندکی سازشکاری، به یک تذکر شفاهی بسنده کند و موضوع را فیصله بدهد؛ به خصوص که در کارنامه او انبوهی از این ملایمتها به چشم میخورد. آنچه در عمل اتفاق افتاد اما 180درجه برعکس بود. برانکو بلافاصله هر دو نفر را به تهران برگرداند و اصرار کرد که سایت رسمی باشگاه، خبر این اتفاق را روی خروجیاش قرار بدهد. اینطور که به نظر میرسد، علیپور و به خصوص رضاییان در مورد برانکو دچار یک اشتباه محاسباتی بزرگ شدهاند و آدرس را کلا اشتباه آمدهاند.
روزگاری در بحبوحه برگزاری مسابقات جامجهانی 2006آلمان، علی کریمی در معروفترین اعتراض تاریخ فوتبال ایران به تعویض ساک پزشکی را شوت کرد و به سمت نیمکت ذخیرهها رفت. البته کریمی تاوان این حرکتش را داد و بازی بعدی را از ترکیب بیرون ماند، اما خبری از دیپورت به تهران و این قبیل سختگیریها نبود. تا همین دیروز هر بار که حرف از برانکو و داستان بیانضباطی بازیکنان میشد، همه یاد همین صحنه میافتادند. شاید هم رامین فکر کرده این همان برانکو است و میشود بعد از گردگیری با بازیکن خودی درست پیش چشم او، از تداوم حضور در ترکیب تیم مطئن بود؛ اما او اشتباه کرده بود، اشتباهی بزرگ که ممکن است دوباره شرایطش را در پرسپولیس به سطح روزهای بزرخی ابتدای فصل تنزل بدهد.
مساله اینجاست که نه رامین رضاییان هرگز میتواند علی کریمی باشد و نه برانکوی محبوب و مقتدر امروز آن مربی محافظهکار و بیاعتماد به نفس دیروز است. رامین قطعا پتانسیل فنی بالایی دارد و در حال حاضر یکی از بهترین گوش راستهای آسیا به شمار میآید، اما حتی همین هم برای مقایسه با دوران اوج علی کریمی کافی نیست. اگر رضاییان بعد از کلی پلیسبازی سر از ریزهاسپور ترکیه در میآورد و به گمان خودش پلههای پیشرفت در فوتبال اروپا را بالا میرود، باشگاه اروپایی علی کریمی بایرنمونیخ بود! سحر چشمنواز آقای شماره هشت، آنقدر اغواکننده بود که شاید او را مجاب کند لگدی هم به ساک بزند و به این وسیله خشمش از تعویض را نشان بدهد، اما امثال رضاییان هرگز در این قواره نیستند. به همین موازات، داستان برانکو هم کاملا با آن روزها فرق کرده است. آن زمان ایوانکوویچ یک مربی نهچندان بزرگ تلقی میشد که تناسبی با ژانر عظیم جامجهانی ندارد، اما مرد کروات حالا از قویترین پایگاه اجتماعی ممکن برخوردار است؛ آنقدر محکم که به پشتوانهاش میتواند به جایگاه افسانهای کارلوس کیروش هم یورش ببرد. او روی ویرانههای پرسپولیس یک کاخ زیبا ساخته و طبعا مردی با این کاراکتر اجازه نمیدهد حرمتش توسط دو بازیکن جسور و ماجراجو زیر سوال برود. از حالا به بعد داستان آن ساک پزشکی را از یاد ببرید و کمی بیشتر دقت کنید لطفا؛ به نفع خودتان است!