چه شور و اشتیاقی، چه شب خاطرهانگیزی، چه برد جذابی! اما این پیروزی، چند نکته مهم در دل خود داشت.
اول) کارلوس کیروش در دسته مربیان حرفهای و باکلاس
جهان قرار میگیرد. او میداند وقتی قرار است تیمش را با تاکتیک «دفاع – ضد حمله» به میدان بفرستد، باید در دفاع منسجم و در خط حمله، خطرناک باشیم یعنی از هر حمله، یک گل بسازیم. در دفاع خوب بودیم ولی در ضد حمله، کریم انصاریفرد و سردار آزمون، دو فرصت تک به تک را از دست دادند. آیا این رفتار حرفهای است یا ما هنوز نیاز به زمان بیشتری برای رسیدن به سطح حرفهایها داریم؟
دوم) در شبی که نیاز به آرامش داشتیم و بزرگترهای تیم مثل
مسعود شجاعی باید به تیم این آرامش را تقدیم میکردند، شاهد
بازی عصبی کاپیتان بودیم. او در همان دقایق ابتدایی به خاطر یک خطای عجیب، کارت زرد گرفت، بارها توپ را از دست داد و چند باری نیز با داور و بازیکنان حریف درگیر شد. آیا این رفتارها حرفهای است آن هم در شرایطی که کیروش به مسعود اعتماد کامل داشت؟
سوم) ما باز هم روی ضربه کاشته به گل رسیدیم. تیمها مقابل رقبای خود، یا باید فضا را در اختیار داشته باشند یا توپ؛ هنگام ضربات کاشته، فضا، زمان و توپ در اختیار یک تیم قرار میگیرد و ما از یک فرصت با کمک اشتباه بزرگ مدافع
مراکش به گل سه امتیازی و تاریخیمان رسیدیم. البته چند ضربه کاشته دیگر هم داشتیم که از فواصل مختلف شلیک شد و هیچ نتیجهای دربر نداشت. این یعنی برای حرفهای شدن، باید باز هم کار کنیم.
چهار) تیم ملی
فوتبال کشورمان نشان داد «آسان بباز» نیست و بر خلاف همه آنچه که منتقدان تیم ملی میگفتند، از سد مراکش به سلامتی و با دست پر گذشتیم. کاش قبل از اینکه حریفان را برای خودمان بزرگ کنیم، به بزرگی
تیم ملی فوتبالمان هم نگاهی بیندازیم.
پنج) پس از پیروزی مقابل مراکش، حالا خیلیها میگویند
اسپانیا و
پرتغال را نیز شکست میدهیم. شاید رفتار حرفهای اینطور باشد که با منطق، به بازیهای پیش رو نگاه کنیم و به خاطر پیروزی برابر مراکش، انتظارات از تیم ملی را بالا نبریم. این اتفاق باعث میشود فشار روی بازیکنان تیم ملی چند برابر شود. باید حرفهای شویم و حرفهایگری را بیاموزیم. دیگر زمانی برای از دست دادن وجود ندارد.