به گزارش فرتاک ورزشی، غصه ها بسیار است مجال کم. گوش شنوا می خواهد و صبر. اما درد این روز های سپیدرود درد یک شهر است که هرچه می کوشد سریعتر قله ها را فتح کند، بیشتر به عقب می کشانندش و گذر گهی است پر ستم.
صحبت از سختی ها و غصه ها در این روز ها که با افتخار سرمان را بالا میگیریم و شاد و سرمستیم از روز های اوج و اقتدار موجب تلخ کامی است. اما آینده سپیدرود این روز ها باز گره خورده به داستان تکراری مالکیت و مشکلات مالی. پرونده کهن رود سپید شهرمان راهرو های شورا را بالا و پائین می کند تا کز شبی چنین سپیده سر بزند. اما افسوس که چشم بینایی نیست. چشم بینایی نیست که ببیند علی رغم جیب خالی و مشکلات شخصی، بازیکنان چطور با غیرت و مردانگی در صدر افتخار ایستاده اند. چشم بینایی نیست که ببیند مردان روز های سخت بر روی نیمکت، چگونه تیم را به پیش می رانند. دیگر چگونه باید به این چشم ها نشان داد که این افتخار آسان نیامد بدست.
شاید دلیل عدم نگرانی این روز های برخی نمایندگان درک نکردن عظمت سپیدرود است. چون در روزگاران نه چندان دور، در شهر و دیارخودشان بودند.
اما هنوز هم دیر نیست. هنوز هم فرصت برای رهایی از این دور باطل است.
چه خوش گفت سعدی:
آنچه دیدی بر قرار خود نماند وینچه بینی هم نماند بر قرار
نام نیکو گر بماند ز آدمی
به کزو ماند سرای زرنگار